در کتاب پروانه آبی، تلاش نگارنده بر آن است که کودکان به تصویر زیبایی از تمام موجودات این کرهی خاکی رسیده و به درک اهمیت کمک کردن نائل شوند حتی در زمان تنهایی زیرا با کمک کردن و کمک گرفتن، دیگر هیچکس تنها نیست و بی شک در پناه خالق یکتایی که همواره در کنار ماست. نویسنده امیدوار است که بتواند گامی بردارد، هر چند کوچک، در مسیر رشد فرزندان این کهن بوم و بر.
پروانه آبی دوست خوب بچههاست و همیشه کنارشون قبل خواب پرواز میکنه و فرشته کوچولوها رو با خودش میبره جایی که رؤیاهای رنگی منتظرشونن. تو راه رسیدن به رؤیاهای رنگی هیچوقت تنها نمیمونی؛ وقتی از ته دل شاد باشی و آدمها و همه موجودات زمین رو دوست داشته باشی و وقتی تنهان، کمکشون کنی تا فرشته خوب مامان بابا باشی برای همیشه. پروانه خونه پیرزن و میبینه که شبیه به شیرینی فروشی هم هست. از پنجره داخل میشه و میبینه عینک روی چشم یکی از شیرینیهای بند انگشتیه، برش میداره و میارتش برای موش کوچولو و کلی خوشحال میشه، با هم با شعر و آواز ادامه راه رو میرن.باد و بارون باعث میشه تا برن توی گل مخملی قایم شن تا باروون بند بیاد، اما وقتی بارون قطع میشه، میبینن گل مخملی داره حرکت میکنه تا وارد یه استطبل باحال میشن.