شاهزاده هری مایل است از خیریههای بریتانیا با کمکهای مالی خود از عواید کتاب «یدک» حمایت کند. دوک ساسکس مبلغ یکمیلیون و پانصدهزار دلار به سنتبیل اهدا کرده است؛ سازمانی که او با شاهزاده سیسو در میراث مادرانشان تأسیس کرده که از کودکان و جوانان آسیبپذیر در لسوتو و بوتسوانا که تحتتأثیر اچ.آی.وی/ایدز قرارگرفتهاند حمایت میکند. شاهزاده هری همچنین مبلغ سیصدهزار پوند به سازمان غیرانتفاعی ولچایلد کمک خواهد کرد. این سازمان که او پانزده سال حامی سلطنتیاش بوده است، این امکان را برای کودکان و جوانان با نیازهای پیچیدة امر سلامت و درمان فراهم میکند تا درصورت امکان بهجای بیمارستان، در خانه از آنها مراقبت شود
قرار گذاشتیم که چند ساعت بعد از مراسمخاکسپاری یکدیگر را در باغهای فراگمور در کنار خرابة قدیمی گاتیک ببینیم. ابتدا من به آنجا رسیدم. به اطراف نگاه کردم، کسی را ندیدم. گوشی موبایلم را چک کردم. هیچ پیامک و پیام صوتی جدیدی نداشتم. به دیوار سنگی تکیه دادم و فکر میکردم حتماً دیر میرسند. گوشی را کنار گذاشتم و به خودم گفتم: آروم باش.هوای ماه آوریل نه کاملاً زمستانی و نه هنوز بهاری بود. درختان برهنه بودند، اما هوا ملایم بود. آسمان خاکستری بود، اما لالهها شکوفا شده بودند. نور بیرمق بود، اما دریاچة نیلی که از میان باغها میگذشت، میدرخشید. فکر کردم چقدر همه چیز زیبا و درعینحال غمانگیز است. یک روز قرار بود اینجا خانة همیشگی من باشد. درعوض ثابت شده بود که یک توقف کوتاه دیگر است. قرار گذاشتیم که چند ساعت بعد از مراسم خاکسپاری یکدیگر را در باغهای فراگموردر کنار خرابة قدیمی گاتیک ببینیم. ابتدا من به آنجا رسیدم. وقتی من و همسرم از ترس سلامت جسمی و روحی خود در ژانویة 2020 از این مکان فرار کردیم، مطمئن نبودم که چه زمانی دوباره برمیگردم. حالا، پانزده ماه بعد، چند روز بعد از بیدار شدن از خواب با سیودو تماس ازدسترفته و سپس یک صحبت کوتاه و بالابرندة ضربان قلب با مادربزرگ که گفت: هری ..پدربزرگ رفت، اینجا بودم. باد شدیدتر و سردتر شد. شانههایم را بالا بردم، بازوانم را مالیدم و از نازکی پیراهن سفیدم پشیمان شدم. کاش کتشلواری را که در مراسم خاکسپاری به تن داشتم عوض نمیکردم. کاش یک کت با خودم آورده بودم. پشتم را به باد کردم و در پشتسرم ویرانههای گاتیک را دیدم که البته چندان چیزی از آنها باقی نمانده و بیشتر چرخوفلک لندن به چشم میخورد. یک معمار باهوش، کمی هنر صحنه! مثل خیلی چیزهای دیگر اینجا فکر کردم.