کتاب «سرزمین پرتقالهای غمگین»، مشتمل بر دوازده داستان کوتاه میباشد که توسط غسال کفانی نوشته شده است، این مجموعه توسط مریم نفیسیراد از عربی به فارسی ترجمه و توسط نسلنواندیش ترجمه شده است.
سرزمین پرتقالهای غمگین، در داستانهای مختلف خود، درد و رنج ملت فسلطین را از زوایای گوناگونی نشان میدهد. گویی میخواهد داستان، بازتابی از درد و رنج واقعی انسانی باشد. مجموعه داستانهای کوتاه سرزمین پرتقالهای غمگین دومین تلاش غسان کنفانی برای
ایجاد چشماندازی نوآورانه درباره دورنمای فلسطین است که با واژگانش سعی در ترسیم آن دارد. دورنما با خاطره ارتباط دارد؛ گویی یک فلسطینی نمیتواند از خاطراتش در لحظات آشفتگی و تلخی رها شود یا گویی این خاطره دروازهای است که او با گذر از آن، به تنها راهِ ممکن
برای رسیدن به ذاتش، دست مییابد.
مرد پیش از آنکه به بالای پله برسد ایستاد تا نفسی تازه کند...نه... نه... امکان ندارد این چنین خسته و درمانده باشد... او خود میداند که هیچگاه تا این حد خسته و درمانده نبوده است. ماشین، او را به درِ هتل رساند. او فقط چمدان کوچکی به دست دارد و این پلکان، آنطور
بلند نیست که فکر میکرد. ولی این سه پلۀ آخر است که دمار از روزگارش درآورده، نفسش را حبس کرده است و عرق از پیشانی اش میریزاند و زانوانش را میلرزاند. مرد چمدان را روی نرده گذاشت و به دیوار تکیه داد... آیا پله ها را برمیگردد؟! سؤال عجیبی بود که مانند خوره به جانش افتاده بود و توانایی خلاص شدن از آن را نداشت. مانند ناقوس کلیسا در گوشش زنگ میزد... برمیگردم؟! در این حس میان زمین و زمان بودن، در این ککهایی که به تنبانش افتاده بودند و راه فراری از آنها نداشت، ناگهان به خاطر آورد که دقیقاً دو سال پیش هم همینطور ایستاده بود و عین همین سؤال را از خودش میکرد و لحظۀ بعد به ماشین بازگشت و قدس را ترک کرد. آیا بازهم برمیگردد؟
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتابی بود که بعضی از داستان هاش برای من مبهم بود.ولی بعضی از داستان ها واقعا قابل تامل...