دختری بنام آنا عاشق کار مدلینگ و دیوید پسر عمه اش مخالف این است و بعد از مدتی متوجه علت مخالفت پدرش می شود و دلیل آن چیزی نیست به جز مادر آنا، مادری که بخاطر عشق به شهرت و کار مدلینگ چشم به روی زندگی مشترک می بندد...
رنجور و با تنی خسته از کنار جاده به سمت دهکده کوچک محل زندگیش در حال رفتن بود. کار در این مرغداری او را به سرحد جنون خسته می کرد.این شغل از هیچ نظر با معیارهای او سازگاری نداشت...
کنگره :
PIR۸۳۵۴ /س۷۶۱۲۴ج۴ ۱۳۹۸