از همه طرف با افراد نارسیستی (خودشیفته)که فکر میکنند دنیا بر مدار آنها میچرخد، محاصره شدهایم. کتاب رفتنیام یا ماندنی؟ رمانی به قلم نویسندهی مشهور ترکیهای، هاکان منگوچ است. داستان این رمان، دربارهی عشق بین آلینا و آرتان است و هاکان منگوچ با نشان دادن مشکلاتی که در رابطهی بین این دو شخصیت به وجود میآید، به مسئلهی خودشیفتگی و آثار مخرب آن بر روی روابط انسانی میپردازد.
وی در این کتاب روال معمول رمان را در هم شکسته و سبک متفاوتی از رماننویسی ارائه میدهد و در آن به دهلیزهای روانی روابط اشخاصی که در سایه زندگی با افراد نارسیست، ناآرام و ناراحت هستند، میپردازد و از آنها پردهگشایی میکند. در جدال میان آلینا و ارتان، در میدانی به نام عشق، چیزهای زیادی مرتبط با خودتان خواهید یافت. در این کتاب همچنین با نکاتی در مورد اینکه چگونه میتوانید از بهشت دروغین پر از شعلههای آتش که توسط یک خودشیفته خلق شده است، فرار کنید و چگونه میتوانید اعتمادبهنفس خود را که به تدریج در حال نابودی است، به دست آورید. زیرا این فقط یک رمان نیست، بلکه راهی برای رستگاری است...
می خواهم بفهمم چرا زنان این خانواده دوستداشتنی نیستند؛ مثلا نمیتوانم خودم را قانع کنم که چرا ما را رها کردی و رفتی. اصلا دلتنگمان نمیشوی؟ اصلا دوستمان نداری؟ ما چه کار کردیم که تو از ما سیر شدی؟ تو مادرم را دوست نداری، چتین خواهرم را دوست ندارد، هیچکس هم مرا دوست ندارد.
دنبالکنندههایم حرفهای نامربوطی میزنند، مردم هرچه به زبانشان بیاید، به من میگویند. توهین میکنند و ناسزا میگویند. هر چیز و هر کسی که میخواهم واقعی باشد، دروغ از آب در میآید. من ظاهرا خیلی آرام و قوی به نظر میرسم، طوری رفتار میکنم که انگار از هیچ چیزی تاثیر نمیپذیرم. پر از خشم هستم، پر از نفرت. میخواهم با همه دعوا کنم.
میخواهم به افرادی آسیب بزنم. افرادی هم هستند که میخواهم بمیرند. انگار عزتنفسم زیر پایشان لگدمال شده است. میخواهم پای تمام کسانی را که عزتم را زیر پا گذاشتند، قطع کنم. میخواهم مجازاتشان کنم. مثلا میخواهم یک چاقو در شکم ارتان فرو کنم. او را نمیشناسی، اما مهم هم نیست. مهم این است که آرتان درد بکشد. من میخواهم اتفاقات بدی برایش بیفتد.
میخواهم آن هتل بزرگی را که در آن برنامه اجرا میکنم، به آتش بکشم. میخواهم تمام کسانی را که به من توهین میکنند و ناسزا میگویند، در آن هتل به خاکستر تبدیل کنم. میخواهم به عزیزه خیانت بشود. میخواهم ضربهای اساسی بخورد. میخواهم رویاهایش بر باد برود؛ چون لایق خیانت است. او یک احمق است… متوجه نیست که از او سوءاستفاده میشود...