کتاب ههناو نوشته زهره سادات هاشمی درخصوص بمباران شیمیایی سردشت است که به صورت داستانی به تصویر کشیده شده است. این داستان بلند، روایتی از بمباران شیمیایی سردشت است. بمباران شیمیایی سردشت یک جنایت جنگی و بمبارانی بود که نیروی هوایی عراق در 7 تیر 1366 با استفاده از بمبهای شیمیایی در 4 نقطهٔ پرازدحام شهر سردشت در ایران انجام داد. در این حمله 110 نفر از ساکنان غیرنظامی شهر کشته شده و 8000 تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. بمباران شیمیایی شهر مرزی سردشت، فجیعترین تهاجم شیمیایی بود که آثار و مشکلات منفی بسیاری به وجود آورد. مجامع جهانی بهدلیل نفوذ پشتیبانان «صدام حسین»، قادر به انجام اقدام قابلتوجهی نبودند. کشورهای اروپایی و آمریکایی هم که با فروش سلاح به صدام، بانی این فاجعه بودهاند، سعی کردند این اتفاق را نادیده بگیرند؛ پس واکنش خاصی انجام ندادند و حتی درصدد انکار آن برآمدند. مطالعه کتاب به علاقهمندان به تاریخ ایران و دفاع مقدس پیشنهاد میشود.
اواخر خرداد سال 66 بود . تازه امتحانات ثلث سوم تمام شده بود و به دستور ماماجان برای بیکار نبودن توی سه ماه تابستان اونم واسه ماکه توی شهر غریبی بودیم وکسی را آشنا نداشتیم، به کلاس خیاطی منزل یکی ازهمسایهها میرفتم. ماماجان همش میگفت: ماشالله تو دیگه دبیرستان میری، بزرگ شدی. دختر به سن تو باید ده تا هنر بلد باشه. ولی خوب من زیاد خیاطی رادوست نداشتم، اگرنبود اصرارهای روژان دختر همسایه و حرفهای ماماجان اصلا نمیرفتم.
اما واقعا توی خانه ماندن اونم سه ماه تنهایی توی اون اوضاع نابسامان جنگی برای من سخت بود.وقتی نمی شد از خانه زیاد بیرون رفت، همین یک کلاس خیاطی هم خودش غنیمت بود. مخصوصأ واسه منی که همیشه توی شهر خودمان تابستانها کانون فرهنگی میرفتم و وقتم همیشه پر بود. حالا که به اجبار اینجا بودیم، باید یه جوری وقتم را پر میکردم. خدا میدونه چقدر دلم برای کلاسهای تئاتر کانون تنگ بود، واسه بچه های گروه تئاتر یا بچههای گروه سرود، گاهی توی خواب خودم رو روی صحنه تئاتر میدیدم بین اون بچهها درحال تمرین، با همان شور و حال، با همان حس خوب. . . . حیف که از اونها فقط عکسها و متن نمایشنامهها برام باقی مانده بود.