همه ما دوست داریم تا همیشه در یاد و خاطرهها باشیم و تمام آدمها از ما به خوبی یاد کنند. این دقیقأ به فطرت ما انسانها مربوط میشود. بر اساس تئوری انتخاب، یکی از نیازهای اساسی ما انسانها این است که دوست داشته باشیم و دوست داشته شویم. شاید گاهی اوقات به شخصی نگاه کردهایم و حسرت خوردهایم که چرا جای او نیستیم! زیرا او مورد توجه دیگران است و فرقی نمیکند که به صورت فیزیکی حضور داشته باشد یا خیر. درواقع تمایل به دوست داشته شدن و تعلق داشتن یک نیاز طبیعی است. یکی از سوالاتی که در خیلی جاها مطرح میشود، این است که «چکار باید بکنم تا دیگران به من توجه کنند؟». اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، باید علتی وجود داشته باشد که یک فرد برای همیشه در ذهن ما باقی بماند و او را به خاطر آوریم. اگر تأثیرگذاری در یک رابطه برای شما اهمیت دارد و به ماندگاری در ذهن دیگران علاقه دارید، این کتاب برای شما نوشته شده است.
کتاب تسخیر ذهنها به شما کمک میکند تا در ذهن دیگران به عنوان یک انسان دوستداشتنی ماندگار شوید و همچنین دیگران را وادار نمایید که مُدام به یاد شما باشند. در این کتاب به این مطالب پرداخته میشود: «رازهای ارتباط مؤثر برای تسخیر ذهنها»؛ «چگونه
در اولین برخورد افراد را تحت تأثیر قرار دهیم»؛ «برای ماندگاری در ذهن افراد کدام جنبههای شخصیتی آنها را درگیر کنیم»؛ «تکنیکهای مهم برای اثرگذاری روی دیگران، ظاهری فرموشنشدنی» و «17 قانون سحرآمیز جهت تکمیل خصوصیات جذاب و دوستداشتنی ». کتاب تسخیر ذهنها به قلم میثم رهبریان به نگارش در آمده است و توسط انتشارات مانیان به چاپ رسیده است. مطالعه این اثر را به افرادی که تمایل دارند مهارتهای ارتباطی خود را تقویت کنند و خاطرهای ماندگار در ذهن اطرافیان به جا بگذارند، پیشنهاد میشود.
چند وقت پیش فردی جهت افزایش جذابیت به من مراجعه کرد. در نگاه اول همه چیز خوب به نظر میرسید. او فردی تحصیلکرده بود که چهره نسبتاً خوبی هم داشت؛ اما با این وجود مدعیبود که هنگام گفتگو و صحبت با دیگران نمیتواند آنها را به طرف خود جذب
کند. بعد از بررسیهایی که انجام شد، متوجه شدیم مشکل در سبک و مدل شنیدن او است. مشکلی که در ادامه مطرح میکنم، مسئلهای است که بسیاری از ما درگیر آن هستیم و ناخودآگاه باعث میشویم تا دیگران از ما رانده شوند. مشکل او شنیدن به قصد جواب دادن بود. او در ناخودآگاه خود چنین الگویی داشت که وقتی میشنود باید پاسخ دهد و تصورش این بود که هر چه بیشتر صحبت کند جذابتر خواهد بود، چرا که فردی دانا به نظر میرسد. میدانید چنین الگویی چه اتفاقی را رقم میزند؟ این سبک از شنیدن موجب میگردد تا صحبتهای طرف مقابل را درست درک نکنیم و با عجله به دنبال این باشیم که خودمان صحبت کنیم. شاید گاهی اوقات حرف گوینده را قطع کنیم تا اینکه خودمان حرف بزنیم. این رفتار نشاندهنده آن است که به دیگران توجهی نداریم و از نظر ما کسی که مهم است خود ما هستیم.
اول او را از اشتباه «صحبت بیشتر نشانه دانایی است» خارج کردم. در مرحله بعد به او یادآور شدم که باید نوع گوش دادن خود را تغییر دهد. چیزی که به او گفتم این بود که گوش دادن باید به قصد گوش دادن باشد. لزومی ندارد تا برای هر صحبتی یک پاسخ داشته باشیم. از او خواستم تا در یک مدت مشخص، با هر کسی که صحبت میکند، فقط شنونده باشد و تنها در جایی که لزوم دارد صحبت کند. خوشبختانه نتیجه خوب بود و بعد از دو ماه که مجدداً با او صحبت کردم، توانسته بود بیشتر از قبل نظر دیگران را به خود جلب کند.