زندگی نامه داستانی کشتی گیر شهید اصغر امن زاده است که ثریا منصوربیگی آن را پدید آورده است.
از پشت پردۀ لغزان اشک، به قاب عکسش چشم دوختم که
هنوز هم نگاهش آرام و مهربان بود. کاش میتوانستم
به او بگویم چقدر دل تنگش هستم! کاش میتوانستم
او را از عالم افکارم و از دنیای خاطراتم بیرون بکشم و یک دل سیر نگاهش کنم، سرم
را روی شانه هایش بگذارم و آن قدر گریه
کنم بلکه کمی آرام بگیرم. هرچقدر با خودم کلنجار میرفتم، افاقه نمیکرد. دلم مثل کودکی زبان نفهم که مرغش یک پا
داشته باشد، فقط حرف خودش را میزد و به
هیچ صراطی مستقیم نبود.