در خیابون فلای بچه هایی زندگی می کردند که از مینا می ترسیدند.
بچه ها فکر می کردند که مینا یک جادوگره، چون همیشه یه سطل جادویی و عجیب و غریب با خودش داشت.
اما اشتباه فکر می کردند.
مینا یک مادربزرگ مهربون دوست داشتنی بود و اون سطل جادویی یک راز ویژه داشت…