در زمان های قدیم در جنگل های کاج شمالی، گوزن قصه گویی به اسم مِینارد هر شب برای همه ی اهالی جنگل داستان تعریف میکرد.
حیوون های جنگل از دور و نزدیک به خونه ی مِینارد می رفتند تا داستان های جذابش رو گوش بکنند.
تا حالا شده که توی خانواده ی اشتباهی به دنیا بیاید؟
مثل جوجه تیغی ای که مجبور بوده تو خانواده ی کانگوروها بزرگ بشه و از اون طرف همه ی بچه کانگوروها بخاطر اینکه نمیتونست بپره مسخرش بکنند.
یا اینکه خرگوشی تو جمع چندتا کرگدن زندگی بکنه؟
داستان ما درباره گوزن کوچولویی هست که میخواست در خانواده اردک ها بزرگ بشه.