کتاب پسر روزنامهفروش نوشته وینس واتر از انتشارات کتابستان معرفت میباشد که با ترجمه ریحانه حسنوی وارد بازار نشر شده است.
کتاب پسر روزنامهفروش، دربارهی پسر نوجوانی به نام ویکتور است که بهخاطر داشتن لکنت زبان، دوستان زیادی ندارد و نمیتواند با دیگران بهخوبی ارتباط برقرار کند. اما با بروز اتفاقی، مجبور میشود بهمدت یک ماه روزنامههای اهالی محله را به درِ خانهشان ببرد و فروشندهای حرفهای و دلسوز شود.
کتاب پسر روزنامهفروش سرگذشت واقعی نویسندهی کتاب؛ وینس واوتر است که پس از تجربهی روزنامهفروشی موقت و تجربیاتی که کسب کرده است، به این فکر میکند که اگر نمیتواند درستوحسابی حرف بزند، شاید بهترین کار این باشد که یاد بگیرد چطور کلمهها را روی کاغذ بیاورد! این داستان بلند، نخستین داستان «وینس واتر» است که بیش از ده جایزه از جمله، مدال نیوبری ۲۰۱۴، جایزهی انجمن کتابداران آمریکا، جایزهی مرکز کتاب کودک ویسکانسین و جایزهی بنیاد لکنت زبان آمریکا را از آن او کرده است و همچنین نامزد جایزهی مگنولیا شده است.
گاهی اوقات در مدرسه نمیتوانستم تعداد زیادی از کلمات را تلفظ کنم. به خانه میآمدم و کاغذ یادداشتی را در ماشین تایپ میگذاشتم؛ کاغذی که فردی مدتها پیش از دفتر کار پدرم به خانۀ ما آورد و فراموش کرد آن را با خود ببرد. اکنون هم دارم این کلمات را روی کاغذی همانند آن تایپ میکنم. کلماتی را انتخاب میکنم که در طول روز برای تلفظ آنها مشکل دارم. هنگام تایپ کردن میدانم که جای هر حرف کجاست و دیگر لازم نیست ترفندهایی را برای بیان کلمهها به کار بگیرم. صدایی که ماشین تایپ هنگام ضربه به نوار سیاه دستگاه تولید میکند، برایم خوشایند است؛ چون هیچگاه تغییر نمیکند. نمیدانم چه صداهایی از دهان خودم خارج میشوند؛ البته اگر صدایی از آن خارج شود.
از ویرگول متنفرم. هنگام تایپ کردن، هر زمان احساس کنم حذف این نشانه تأثیر بدی بر متن نمیگذارد، حتماً این کار را میکنم. معلم انشایم میگفت که ویرگول نشانۀ مکث است. هنگام تلاش برای حرف زدن، چه بخواهم چه نخواهم، دائم مکث میکنم؛ مکثهای طولانی. ترجیح میدهم در حین تایپ کردن، به جای ویرگول، از تعداد زیادی «و» استفاده کنم. آن قدر در اتاقم وقتم به تایپ کردن می گذرد که حروف سفید روی کلیدهای ماشین تایپ در حال ساییده شدن است؛ اما دکمۀ ویرگول، کاملاً نو به نظر میرسد و اگر بخواهید، باز هم میتواند به همین صورت باقی بماند.