نمایشنامه حورا نوشته بهار مومنی، داستان زن مسیحی را روایت میکند که ظلم و ستم اعراب جاهلی را برنمیتابد و دست به فرار از سرزمینش میزند. او به امر مادرش به دیدار حضرت محمد (ص) میرود و راهی مکه میشود. در راه با جوانی که او هم به دلایلی از سرزمینش رانده شده، همراه میشود. این نمایشنامه در واقع روایت سیر عارفانه این دو مسافر است.
متاسفانه همیشه متون نمایشی دینی با تکرارها و کلیشهها همراه بودهاند و به نوعی جزء جداییناپذیر تئاتر دینی محسوب شدهاند! دیالوگها تکراری، شخصیتپردازیها سرشار از بزرگنماییهای بیدلیل، موضوعات انتخابی نویسندهها کلیشهای و دستخورده، فضاهای صحنه هم حتی یکسان بودهاند و اما مومنی در این نمایشنامه تمام تلاشش را به کار بسته تا اسیر چنین تکرارهای رایجی نشود. او با اضافه کردن خرده داستانها و با بهکارگیری آنها در دل روایت، هم سعی کرده که مخاطب را به سوی هدف اصلی نمایشنامه هدایت کند و هم او را تا پایان، پای روایتش بنشاند.
در نمایشنامه حورا نویسنده بنا به ضرورت درونمایه که پر از حالت و حرکت است، با توضیحات صحنهای دقیق و با جزییاتی که داده است، به نوعی کار را برای اجرای کارگردان هم آسان کرده است. نویسنده در بیشتر بخشهای نمایشنامه حالات شخصیتهای گوناگون را بیان میکند و به این طریق فهم نمایش را برای کسی که فقط متن مکتوب را در اختیار دارد، سهل میکند.
مومنی حتی در بعضی از صحنهها نوع موسیقی نمایش را هم مشخص کرده و جلوههای شنیداری اثرش را با مخاطبش در میان گذاشته است.
بهار مومنی صحنه پایانی نمایشنامهاش را با ترفندی کنایهآمیز و استعاری تمام میکند. چرا که میخواهد مخاطب، پایان نمایش را در ذهن خودش مجسم کند. این رویکرد او در حقیقیت نگاه شاعرانه نویسنده را آشکار میکند. به همین دلیل صحنه پایانی نمایشنامه برای مخاطب در عین اینکه وهمآور است و او را به تفکر وا میدارد، زیبا هم هست.
کنگره :
PIR8223 /و6857ح9 1388
شابک دیجیتال :
978-600-03-2342-4