در خدمت به خلق باید عالمی چون آیت الله شهید صدوقی را مثال زد. در رسیدگی به مخلوقان سرتاپا تسلیم خالق بود. چون شمعی فروزان گداخت و در ایثارگری برای خلق از پا ننشست. روح بزرگش او را شهر به شهر و روستا به روستا می برد تا انیس مردم و سنگ صبورشان باشد و در حد توان، درمانی برای دردها و نیازهاشان. او با این فداکاری ها محبوب قلوب مردم ایران در شهرهای مختلف، به ویژه اهالی دارالعباده یزد شد. در نوشتار پیش رو به برخی از خاطرات آن بزرگوار در موضوع مرد مداری پرداخته شده است، تا شمهای از سیرۀ اخلاقی آن آیت حق دانسته شود.
دختر زرتشتی
دختری زرتشتی از شهرستان تفت به یزد آمده و مسلمان شده بود. خانواده اش از اقدام او عصبانی شده و او را تهدید کرده بودند. ایشان پلیس متدینی را میشناختند. به او پیشنهاد کردند که با این دختر ازدواج کند. خودشان هم جهیز یه دختر را تقبل کردند و در مراسم عروسی آن ها نیز شرکت کردند.
محمدحسین فخرالساعه
تواضع
در حفظ حرمت افراد کوشا بودند. مثلاً اگر طلبهای وارد مجلس می شد به این نگاه نمی کردند که آن طلبه در چه سطحی است. تمام قد جلوی او بلند میشدند. وقتی با افراد بی بضاعت برخورد می کردند، خیلی به آ نها احترام میگذاشتند. برای حل مشکل آ نها هر چه لازم بود فراهم میکردند؛ اما در برابر افراد متکبر، رفتارشان متفاوت بود. با آنها محکم و مقتدر برخورد میکردند. افراد مغرور و وابسته به رژیم، در برابر ایشان یارای ابراز وجود نداشتند.
آیت الله ابوالقاسم وافی