0.0از 0

دویل زنی

هنر
دسته بندی
رایگان
خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    نمایش نامه دویل زنی

    حاجی غلام حسین: چه خبره اونجا؟
    علی: حاجی! دارن از حال مرن. اکسیژن بهشون نَمِرسه.
    حاجی غلام حسین: لا اله الا الله!
    حسن: باید مقاومت کُنِم!
    علی: چی چی میگی حسن؟ نفس نمونده حاجی!
    بچا تهِ تونل نمیتونن دووم بیارن. چاره ی کار دویل
    زنیه! [صدای سرف ههای شدید]
    حاجی غلام حسین: خیلِخب. دویل مزنِم. سقفو سوراخ
    مُکنِم. انشاءالله که دشمن کور باشه و بخاری که از تونل
    مِزَنه بالا رو نبینه. [ کلنگ می زند و با هر ضربه ذکر «یا الله »
    م یگوید.]
    علی: خدا خیرت بده حاجی غولوم حسین.[کلنگ زدن 
    سریع علی، صدای رگبار تیربار دوشکا، فریادهای علی که
    حاجی را صدا م یزند.] اوسا! اوسا غولوم حسین!
    [صدای تیربار قطع و صدای ماشین حفر چاه جایگزین
    می شود.]
    علی: [در حالی که به سرعت ویلچر را حرکت داده؛
    همچنان با فریادهایش حاجی را صدا م یزند. میخواهد
    با ویلچر به بلندی میله چاه برود که ویلچرش واژگون و
    نقش بر زمین می شود؛ می خواهد بلندشود؛ نمی تواند.]
    «یا زهرا! یا زهرا!