کتاب خدایا خوشحالم نوشتۀ فریبرز لرستانی و تصویرگری گلنار ثروتیان است که انتشارات به نشر آن را منتشر کرده است. داستانهای کوتاه این کتاب سعی دارد، توجه کودکان را به بخشی از نعمتهای پروردگار جلب کند و کودک را با مفهوم شکرگزاری آشنا کند. این مجموعه سعی کرده با زبانی ساده و صمیمی به کودک کمک کند تا ارزش زندگی را دریابد و با آگاهی از حضور خدا در تمام لحظات زندگی، ارتباط بهتری با خالق خود برقرار کند.
کتاب خدایا خوشحالم حاوی نیایشهای کودکی است که دربارۀ خوشحالیش از موضوعات مختلف با خدا صحبت کرده و او را شکر میکند. کودک از اینکه با خرده بیسکویتهایش مورچهها را سیر کرده، خوشحال است. او از اینکه خورشید میتابد و لباسهایی را که مادر شسته است، خشک میکند، از اینکه با مترسک مزرعه پدربزرگ بازی کرده و مترسک به او لبخند زده است، از اینکه مردم فیل عروسکیاش را دوست دارند و با او مهربان هستند، خوشحال است و خدا را سپاس میگوید. در حقیقت این اثر جزئیترین مسائل زندگی را از قلم نمیاندازد و کاری میکند کودک برای تابش خورشید هم به خداوند بگوید «خدایا خوشحالم که ...».
احساس نزدیکی بین کودکان و خداوند یکی از مهمترین دغدغههای والدینی است که نگران تربیت دینی فرزندانشان هستند. به بیان دیگر، پدرها و مادرهایی که دغدغه دارند فرزندانشان به طور درست و صمیمانه با خداوند ارتباط برقرار کنند و او را نزدیکترین فرد زندگیشان بدانند، میتوانند از داستانهای موجود در این اثر و تصاویر زیبای آن بهره ببرند. این داستانها به کودکان کمک میکنند تا با زاویۀ دید متفاوتتری نسبت به آفریدههای خداوند خوشحال و قدردان باشند.
دوستی؛
وقتی مادر لباسها را میشُوید، آن را روی بند رخت پهن میکند. بعد به آسمان نگاه میکند. آنوقت، خورشیدخانم از پشت ابر بیرون میآید. با خنده میگوید: «آمدم، آمدم.»مادرم لبخند میزند. روی پلهی حیاط مینشیند تا خورشید خانم لباسها را خشک کند.
خدایا، خیلی خوشحالم که تو دوست داری خورشید، لباسهای مادرم را خشک کند و مادرم لبخند بزند.