کتاب روزگار همدلی 4 که به همت و تلاش "عبدالخالق جعفری و پوریا معینی" تهیه شده است، مجموعه چهارم از خاطرات ماندگار پزشکان، کادر درمان و پرسنل دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شهید صدوقی یزد در دوران هشت ساله دفاع مقدس را حکایت می کند. در واقع خاطرات این کتاب، متعلق به رزمندگان دیروز و کادر درمان امروز استان یزد است. روزگار همدلی با تاخیر ۳۰ ساله شامل مجموعه خاطرات کوتاهی است از روزهای جنگ؛ اما نه فقط از آنهایی که جنگیدند و زخمها دیدند." راویان بسیاری در آن روزها مرهم گذاران آن زخم ها بودند؛ راویان سه دسته اند؛ نخست آنهایی که قبل از آغاز جنگ، پزشک بودند و دیگری آنهایی که در جبهه ها امدادگر یا بهیار بودند و سوم هم آنهایی که یا در زمان جنگ کارمند دانشگاه بودند و یا بعد از جنگ به استخدام دانشگاه در آمدند". هر جلد کتاب شامل خاطرات 110 رزمنده می باشد. در صفحات پایانی کتاب هم تصاویر خاطره انگیزی از زمان دفاع مقدس این راویان به چاپ رسیده است.
یک روز در حال غذا خوردن بودیم که یک دفعه صدای آژیر توجهم را جلب کرد. آمدیم بیرون، روی حیاط، به خیابان که نگاه کردم، وحشتناک بود. خون در خیابان جاری شده بود. بهتر بگویم خون خیابان را فرش کرده بود. عراقی ها نیروهای اعزامی را زده بودند. سریع دویدم داخل و گفتم: آقای دکتر بلند شید، گفت: چی شده؟؛ گفتم اوضاع خرابه. آمدیم توی درمانگاه، گروهی هم از بیمارستان آمدند آنجا، اوضاع به معنای واقعی کلمه وحشتناک بود. دکترهای جراح بهت زده بودند. یک نفر ترکش به گردناش خورده بود، یک نفر پایش قطع شده بود، یکی دستش. همه آش و لاش افتاده بودند توی حیاط درمانگاه. خلاصه چند نفر چند نفر می بردیم اتاق عمل و نیرو هم کم بود. کار سنگین و طاقت فرسایی بود. باید هم وسیله بهشان می دادم، هم وسایل را میشستم و استریل می کردم و هم کارهای دیگر. 24 ساعت توی اتاق عمل بودند.