امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
10,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب دستمال سرخ‌ها1

روایتی از زندگی یکی از شهدای دستمال سرخ‌ها، روایت زندگی شهید جهانگیر جعفرزاده از زبان مادرش

گزیده‌ای از کتاب دستمال سرخ‌ها1

بعد از عقد بعدازظهرها، علیخان از سرکارش مستقیم می‌آمد خانه‌مان و سری می‌زد. من و خواهرها تا متوجه می‌شدیم که علیخان آمده، چادر و روسری سر می‌کردیم و جایی که جلوی چشمش نباشیم قایم می‌شدیم. اگر هم اتفاقی همدیگر را می‌دیدیم، سلامی می‌کردم و سریع می‌گذشتم. اصلا عیب بود که گپ و گفت‌وگویی داشته باشیم؛ البته خودم هم خجالت می‌کشیدم. کمتر از سه ماه بعد، علیخان به رسم عروسی ترک‌ها، ساز و مطربی آورد. خیلی از دوست‌های شرکتی‌اش را هم دعوت کرده بود. در و همسایه و فامیل هم آمدند و پختند و زدند و رقصیدند و شام خوردند و مرا تا خانه‌ی شوهر همراهی کردند. خانه که نه؛ توی همان اتاق دوازده متری که علیخان توی دوران مجردی‌اش اجاره کرده بود. یک فرش کوچک کف اتاق پهن بود و یک تخت هم گوشه‌اش بود. چند تکه ظرف و ظروف هم توی طاقچه گذاشته بود. 

کنگره :
‏‫DSR۱۶۲۶‭‬‭‬ ‭/ج۷‏‫‭ص۲ ۱۳۹۵
دیویی :
‏‫‬‭۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲
کتابشناسی ملی :
4292017
شابک :
‏‫978-600-330-067-5‬
سال نشر :
1395
صفحات کتاب :
80

کتاب های مشابه دستمال سرخ ها