0.0از 0

آوریل3015

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب آوریل 3015

    نوشتیم به نام خدای عاشق‌ها، آنها که عشق‌شان خود منطق بود.نوشتیم آنچه میشد روایت کرد. آنچه اتفاق افتاد با همه رنگارنگی و خاکستری،سفید و سرخ بودنش.

    آوریل3015 روایت داستانی از زندگی شهید امنیت اکبر عبدالله‌نژاد از زبان همسرشهید.

    گزیده‌ای از کتاب آوریل3015

    - به اینم بگی نه، در عرض یکسال بیست وسه نفر رو رد کردی. البته این رقم مال یکساله و شـما از وقتی پاتو گذاشتی دبیرستان خواستگارا صف بستن.این رقم رو ضربدر دو کنیم به عبارتی میکنه..

     - بس کن آمنه! به جای حساب و کتاب برو یه سر به غذا بزن ته نگیره. 

     - نه دیگه مریم همه از دستت شاکیان..داداش یوسف میگه مریم چرا همه‌ش خواستگارا رو رد میکنه..حداقل یه رحمی به دایی حاج‌رضا و زندایی ماه‌طلا کن، بیشتر خواستگارا میرن سراغ اونها که بزرگ ما هستن. اونها هم با اون سنشون نمیتونن مدام پاسخگو باشن..زبونشون مو درمیآره. 

    - آمنه میری یا..خنده شـیطنت باری کرد و دوید سـمت هال. خیلی زود حواسم از خواستگار رفت به سمت کتاب زیست و شروع کردم به درس خواندن. میدانستم زندایی ماه‌طلا و مادرم مثل قبل آب پاکی را می‌ریزنـد روی دستش و همه‌چیز تمام می‌شود. روزها گذشت و با رسیدن پایان ترم تمام حواسم را روی امتحانات متمرکز کردم و با نمرات خوبی سال سوم دبیرستان را به پایان رساندم.