پیامبر در حال احتضار بود که علی برای لحظهای جهت انجام کاری از کنار بسترش فاصله گرفت. حضرت طاقت نیاورد و حالش وخیمتر شد در آن حال به زحمت فرمود: «دوستم را بیاورید». مهاجر و انصار که در مجلس حضور داشتند با آنکه از شدت محبت رسول خدا به علی خبر داشتند ولی از سر حسد تعلل ورزیدند و هر کدام به نحوی سعی داشتند خود را به حضرت بچسبانند اما حضرت به آنها اعتنا ننموده خواستهاش را تکرار فرمود. تا آنکه علی را حاضر کردند و همه دیدند که رسول خدا چگونه علی را تنگ در آغوش گرفت و فرمود: «به من نزدیک شو و در نزدم بمان تا من راحت جان بدهم.»