کتاب بچه شیرازی مجموعه ای از خاطرات شیرین و جذاب شهید احسان حدائقی در قالبی داستانگونه و خواندنی به قلم مریم شیرازی است. نویسنده با نگارش روان واستفاده از اصطلاحات روزمره به خوبی توانسته خواننده را به عمق داستان و حال وهوای آن روزها ببرد.
احسان لبخند کم رنگی روی لب آورد:«دیدید که روزه گرفتیم، نمازم خوندیم. شما و شهربانی هم هیچ کاری نتونستین بکنیین.»
_:«آقای حدائق! اسم تو و دوستات تو لیست ساواکه. دنبال دردسر نگرد. دست از این برنامه های آشوبگرانه بردار»
احسان محلی به حرفهای من نداد و به سمت حیاط رفت. صدایم را بالا بردم:
«فکر کردین این سری هم مثل اون دفعه اَس که “لک زده” رو گرفته بودن و سرکلاسا نرفتین تا ما مجبور شدیم زنگ بزنیم شهربانی آزادش کنن؟ نه. اینبار بارِ گناهتون خیلی سنگینه!»
عصبی به سمت دفتر رفتم. شماره شهربانی را میگرفتم که صدای بچه ها داخل دفتر پیچید:
« بچهها بچهها آزاد باید گردند…بچهها بچهها آزاد باید گردند.»