کتاب ستیز شوریدگان روایتی بر اساس واقعیت زندگی نگارنده می باشد که در چند فصل و داستان های کوتاه بازگو شده است.
خانوادم از اومدنم بی خبر بودن، اونا فکر می کردن من یکی دو روز دیگه بیام ولی چون خیلی گروهان خوبی بودیم یه روز زودتر ولمون کردن و منم بهشون خبر ندادم که غافلگیر بشن، رسیدیم جلو در و کرایه رو حساب کردم، دم غروب بود و کوچه تقریباً شلوغ، همسایه ها لطف داشتن و خوش اومد می گفتن، زنگ در رو زدم ...
امیرحسین - کیه؟!
من- نون خشکیه، نمکیه خخخخخ!
امیرحسین باذوق وشوق شروع کرد به داد و بیداد...
امیرحسین - بابا، بابا امین اومده، جلو دره!