باید شاعر باشی تا از تصویر درخت در شیشه بانک، گربه های زیر میز، قورباغه ها و کلاغ ها شعری بسازی. از این منظر شاید تمام کودکان شاعرند و شاعرِکودک کارش چیزی نیست جز تقلید کردن از این دنیای شاعرانه. کتاب گربه یک مهندس است سروده کمال شفیعی رهایی و وسعت دید کودکانه را تا آنجا پیش می برد که یک لنگه جوراب می تواند به گردش برود و در حوض با ماهی ها بازی کند.
راوی گاه کودکی تنهاست که میان خودش و صندلی های پارک در این تنهایی پیوندی احساس می کند و قصه خودش را به نیمکت ها هم تعمیم می دهد. این قصه ساختن از جهان پیرامون، بن مایه اصلی تمام شعرهای کتاب است. دراین تخیل کودکانه هرچیزی، حتی قوطی کنسرو رها شده ای در جوی آب، قصه ای، امیدی، آرزویی و غمی کودکانه دارد.
شعرهای کتاب گربه یک مهندس است دریچه های تازه ای به سمت تخیل کودکانه باز می کنند و از کلیشه های مرسوم و تشبیه های رایج فاصله می گیرند. نقطه اوج این تخیل بدیع را شاید بشود در شعری یافت که در آن خودکار و خودنویس با هم قهرند و هر دو روی میزی بیکار افتاده اند، اما یک شب بیداری برای نوشتن شعر، آنها را دوباره به یکدیگر نزدیک می کند.
کمال شفیعی پیش از این نیز بارها در کتاب هایش، از رازوارگی شعرگفتن برای کودکان شعرهایی سروده بود؛ گویی شاعر می خواهد ذهن مخاطبش را گاه از جهان تخیلی کلمات دور کند و به جهان واقعی خود بکشاند. شعرهایی که انگار در ستایش شاعری نوشته می شوند...