داستان «فارسی شکر است» اوّلین داستان مجموعة «یکی بود و یکی نبود» و اوّلین داستان از جمالزاده است. دارای چهار تیپ اصلی راوی، رمضان، شیخ و فرنگی مآب است. هدف داستان بیان کردن اهمّیّت زبان فارسی و بیان تأثیر زبان و فرهنگ بیگانه بر این زبان است که باعث میشود مردم کم کم زبان همدیگر را نفهمند. جمالزاده این هدف را این گونه بیان کرده است: «در این داستان میخواستم به هموطنانم بگویم که اختلاف تربیت و محیط دارد زبان فارسی را، که زبان بسیار زیبا و شیرینی است، فاسد میسازد و استعمال کلمات و تعبیرات زیاد عربی و فرنگی ممکن است کار را به جایی بکشاند که افراد و طبقات مختلف مردم ایران کم کم زبان یکدیگر را نفهمند.». وی با عربی و زبانهای لاتین مشکلی ندارد، بلکه بر این باور است آن چه به زبان فارسی آسیب میرساند کم سوادی افراد فاضل نمایی است که ناآگاهانه شیفتة این زبانها گشته اند و درک ناکافی از آن زبان و سواد اندک آنان در کنار تظاهر آنان به دانایی موجب لطمات جبران ناپذیری به زبان گشته است؛ از اینرو شیخ را نمایندة تیپ درس خواندگان قدیم و فرنگی مآب را نمایندة تیپ درس خواندگان جدید با ویژگیهای یادشده معرفی میکند...
کنگره :
PIR8007/ ف2 1389
نظر دیگران //= $contentName ?>
جالب بود...