تاریخ حیات بشر نشان می دهد انسان همواره به دنبال کشف واقعیت بوده و نیاز و کششی فطری به کشف حقائق مربوط به انسان و جهان در عموم انسانها مشاهده می شود. تاریخ، ماجرای علم را چنین گزارش می کند: در ابتدا، انسانها از تمام منابع معرفتی برای کشف جهان اطراف خود و نیل به واقعی تهای مختلف استفاده می کردند و این روش تا قرنها ادامه پیدا می کند؛ تا اینکه در دوره ای به دلایل مختلف، تجربه از میان منابع مختلف معرفتی انسان، اهمیت بیشتری یافت و مدار و محور کشف واقعیت ها قرار گرفت. اهمیت دادن به تجربه و دانش تجربی تا جایی توسعه یافت که در برهه ای از زمان، عملاً نه تنها استفاده از سایر منابع معرفتی به فراموشی سپرده شد، بلکه اعتبار آنها محل مناقشۀ جدی قرار گرفت.
و تجربه تنها منبع معرفتی موجّه و قابل اعتماد تلقی شد. مورد توجه قرار گرفتن دانش تجربی برای بشر دستاوردهای فراوانی داشت و به تعبیری سرنوشت دنیای مدرن پیرامون ما را تا حد قابل توجهی نوع نگرش جدید متفکران معاصر به دانش تجربی رقم زده است. همه ما در نظام آموزشی، با شاخۀ های مختلفی از دانش تجربی آشنا می شویم، مسائل مختلفی از علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و زیست می آموزیم و شاید در نهایت برای ادامه تحصیل در آموزش عالی و حتی انتخاب شغل و کار خویش بازهم بیشتر از قبل با علوم تجربی سروکار داشته باشیم. علاوه بر این حتی بسیاری از افراد عادی جامعه که تخصصی در علوم تجربی ندارند، به «علم » باور داشته و یافته های علوم تجربی را دنبال کرده و پیرو اثبات و ابطال های علوم تجربی هستند....