کتاب دوردستها؛ جایی برای زندگی نوشته سینتیا کادوهاتا با ترجمه امیرحسین متقی در نشر آلاچیق کتاب چاپ و وارد بازار نشر شده است.
جنگ جهانی دوم برای تمام کشورهای درگیر در آن یک فاجعه بود. از قارۀ آمریکا، اروپا و آسیا کشورهای قدرتمندی به این جنگ عظیم وارد شدند و حاصل آن جز کشتار دهها میلیون انسان و آوارگی صدها میلیون دیگر، چیزی نبود. کتاب حاضر داستانی غمانگیز است که برای نوجوانان، زندگی دخترکی از همین روزگار را روایت میکند.
کتاب «دوردستها جایی برای زندگی» قصّۀ انسانهایی بیگناه است که تنها به جُرم ملّیت متفاوت، مجبور به ترک زندگی خود میشوند و باید به جای جدیدی مهاجرت کنند. هاناکو، دخترکی که تمام عمرش را در آمریکا زندگی کرده و البته اصالتاً اهل ژاپن است، به جرم داشتن ملّیت کشور دشمن به همراه خانوادهاش زندانی شده و بعد به ژاپن بازگردانده میشود. اما به محض پا گذاشتن در خاک ژاپن، تصویر زیبایی که از کشورش در ذهن داشته نابود میشود و تنها ویرانیهای عظیمی در برابرش میبیند که پشت ابرهایی از خاکستر پنهان شده است.
«سینتیا کادوهاتا» که با این کتاب اعتبار و جوایز بینالمللی به دست آورد، با نثری روان و شاعرانه نشان میدهد که در اوج ناامیدیها و یأس برای داشتن آیندهای بهتر، میتوان کشور خود را دوباره آباد کرد و با بازگشت به اصالت خود، در راه ترمیم ویرانیها با هموطنان خود همراه شد.
هاناکو نمیتوانست آدم های پیر را درک کند. به نظرش آنها فقط یک گوشه مینشینند و هیچ کار خاصی نمیکنند. بعضی وقتها که بیاحترامی میکنند، مجبوری مؤدبانه جوابشان را بدهی. وقتی هم که با تو مهربان هستند، سؤالهای زیادی میپرسند، خیلی زیاد! والدین مادر هاناکو از دنیا رفته بودند؛ پدربزرگ با یک تراکتور تصادف کرده بود و مادربزرگ در سواحل هاوایی غرق شده بود. هر دوی آنها پیش از حملۀ ژاپن به پرل هاربر فوت کرده بودند، اما هاناکو وقتی که در رستوران خانوداگیشان کار میکرد، آدمهای پیر زیادی را دیده بود که با خانوادههایشان برای صرف شام میآمدند و همانطور که قبلاً گفته شد، کار خاصی نمیکردند.
او و خانوادهاش سوار یک کشتی غولپیکر شده بودند تا از اقیانوس بگذرند و در ژاپن، با والدین پیر پدرش زندگی کنند. هاناکو هرگز به ژاپن نرفته بود. پدر و مادرش همیشه دربارۀ اهمیت آمریکایی بودن با او حرف میزدند؛ مثلاً برای آنها مهم بود که دخترشان از بقیۀ دخترها بلندتر صحبت کند، با دیگران ارتباط چشمی برقرار کند و موقع خندیدن جلوی دهانش را نگیرد. در کل، برای اینکه در ایالات متحده یک ژاپنی باشی، باید از آمریکاییها هم آمریکاییتر باشی. اما هاناکو از این به بعد باید بیشتر مثل ژاپنیها رفتار میکرد.