عایشه خانا و پاراگ خانا در کتاب واقعیت پیوندی: پیشرفت تمدن نوظهور انسان و فناوری، پیش بینی هایی می کنند که ترکیبی از پیش بینی های دراز مدت و دنباله داری است که روندهای اجتماعی را از مدهای زودگذر و شوک های اجتماعی را از تحولات اجتماعی جداکرده و داده ها، گزارش ها و سناریوهای گوناگون را با یکدیگر ترکیب می کنند.
پیش بینی های کتاب واقعیت پیوندی درباره ی حوادث آینده چنان روشن و شفاف است و با سبکی شیوا و روان به رشته ی نگارش درآمده است که خواندن آن برای نسل های آینده از ضرورت های مهم به شمار می رود.
عصر پیوندی، ترکیبی جدید از دوره ی اجتماعی فناوری است که لایه های درونی آن هم زمان با پیوند فناوری های گوناگون با یکدیگر و نیز با انسان، به تدریج آشکار می گردد.
عصر پیوندی، دوره ای انتقالی بین عصر اطلاعات و «لحظه ی منحصر به فرد بودن» است. یعنی دوره ای که دستگاه بر هوش انسانی برتری می یابد و ما به تجدید اندیشه های خود درباره ی فناوری می پردازیم. اما باید دانست که فناوری فقط یکی از محرک های تاریخ است و تنها نیروی اصلی آن به شمار نمی رود.
فناوری، آرزوهای انسان را تحقق می بخشد. الگوی برتری که برای توضیح تغییرات جهانی در عصر پیوندی در کتاب واقعیت پیوندی به کار می رود، جغرافیای فناوری خواهد بود. جغرافیای فناوری مربوط به قدرت می شود، در حالی که فن و مهارت به تطبیق پذیری مربوط است.
در انتها عایشه خانا (Ayesha Khanna) به این نتیجه گیری می رسد که امروزه فناوری یکی از بزرگ ترین مشکل های ما و در عین حال یکی از بزرگ ترین راه حل های ما به شمار می آید. بنابراین ما باید از فناوری به عنوان اهرمی برای برتری و پیروزی بر هر محدودیت فیزیکی استفاده کنیم. ما باید آماده ی روش های گوناگون باشیم و در عین حال نیز بکوشیم تا نه تنها بهترین پیش بینی ها، بلکه بهترین تصمیم ها را هم به کار ببندیم.
عایشه و پاراگ خانا (Parag Khanna)، مدیران مشترک موسسه ی واقعیت پیوندی هستند. این موسسه، متشکل از گروهی پژوهشگر و مشاور است که در زمینه ی تکامل هم زمان انسان و فناوری، جغرافیای فناوری و نوآوری، پژوهش می کند. عایشه مدیریت بخش «گروه شهرهای آینده» در دانشکده اقتصاد لندن را نیز برعهده دارد و در عین حال یکی از مشاوران هیأت علمی دانشگاه سینگیولاریتی نیز هست.
پاراگ نیز یکی از پژوهشگران ارشد بنیاد آمریکای نوین و یکی از بازرسان موسسه ی لس آیدیاز است. کتاب های پیشین این دو نویسنده، «مستقیم به سوی پردازش خدمات مالی» نوشته ی عایشه خانا و «جهان دوم، امپراطوری ها و تاثیرات آن ها در نظم نوین جهانی» و «چگونه جهان را مدیریت کنیم؟ ترسیم مسیری به سوی رنسانس آینده» نوشته ی پاراگ خانا، نام دارد.
در بخشی از کتاب واقعیت پیوندی (Hybrid reality) می خوانیم:
دنیایی را تصورکنید که در آن قیمت کالاها به طور سرسام آوری بالا می رود، اقتصاددانان دچار فساد اخلاقی شده اند، شرکت ها و موسسه ها با بحران هویتی روبه رو هستند، پول بیهوده در گردش است و رهبران سیاسی از نبوغ و ابتکار عمل برخوردار نیستند. برای آن که بتوانیم اوضاع کنونی را تصور کنیم، نیاز چندانی به استفاده از قوه ی تخیل خود نداریم، زیرا در دهه ی 1970 نیز چنین شرایطی برجهان حاکم بود. تاریخ هرگز تکرار نمی شود، اما حوادث تاریخی بسیاری درجهان رخ می دهد که مشابه یکدیگر هستند.
خطراتی که انسان امروزه با آن روبه رو است، بی شک از گذشته بیشتر است. دلیل آن جمعیت بیش از اندازه، فشارها و تنش های اکولوژیکی، نابرابری های روزافزون اجتماعی و عدم درک مانورهای جغرافیایی سیاسی است. اما آیا ظرفیت ما نیز برای برطرف کردن این مشکلات افزایش یافته است؟
در اواسط دهه ی پرتلاطم 1970، یک تیم دو نفره، متشکل از یک زن و شوهر به نام آلوین و هایدی تافلر، به درستی اوضاع نابسامان آن زمان را درک کرده و تصویری روشن و شفافی از شرایط کنونی جهان ارائه کردند. در واقع این دو نفر پیش بینی حوادث آینده را به صورت یک شغل مدرن درآوردند. این پیش بینی ها ترکیبی از پیش بینی های درازمدت و دنباله دار است که روندهای اجتماعی را از مدهای زودگذر و شوک های اجتماعی را از تغییرات اجتماعی جداکرده و داده ها، گزارش ها و سناریوهای گوناگون را با یکدیگر ترکیب می کند.
از زمان چاپ دو کتاب برجسته ی این دوتن، به نام «شوک آینده» در سال1970 و «موج سوم» در سال 1980، ده ها سال گذشته است. پیش بینی های این کتاب درباره ی حوادث آینده چنان روشن و شفاف است و با سبکی شیوا و روان به نگارش درآمده است که خواندن آن برای نسل های آینده از ضرورت های مهم به شمار می رود، هم چنان که در آن زمان نیز برای کودکان امروزی از اهمیت بسیاری برخوردار بود.
کنگره :
T۱۷۳/۸/خ۲و۲ ۱۳۹۲