کتاب صوتی داستان غزلی روی عرشه اثر عصمت حسینی، شماره پنجاهم نمایش صوتی کانون فرهنگی چوک است که با اجرای مهدی رضایی و حمید آذر طوسی روایت می شود.
در بخشی از کتاب صوتی غزلی روی عرشه می شنویم:
بچه ها حرف می زنند، ساکت می شوند، عصبانی و غمگین اند، سیگار می کشند و من کرخت شده توی همه ی این ها به دیوار عرشه تکیه داده ام و نگاهم همه چیز را می بیند و نمی بیند. یکی می گوید: "با جون ما بازی می شه تا یه تیکه نفت صادر بشه، اون وقت عین خرما پیچوندنمون تو یه کشتی باری". فکر می کنم و نمی کنم، همه چیز می آید و می رود. صدای محکم و جاافتاده ی کاپیتان حسینی حواسم را جمع می کند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
جالب نبود اصلا...
زیباست...
بسیار عالی بود افرین...