کتاب یک بغل تنهایی ام توسط نویسنده و شاعر توانمند سرکار خانم مژگان جعفرزاده سروده شده و مجموعه ای از اشعار احساسی و عاشقانه است.
من از مرداب چشمانت همین یکبارمیترسم
از اینکه میدهی خود را فقط آزار میترسم
کمین اشکها را پشت چشمان تو میبینم
شبیخون میزند هر دفعه و صدبار میترسم
چرا صحرا شده این چهرهی غمگینتر از باران؟
بیابان میشوی در ورطه ی تکرار میترسم
بنازم اخمهایت را گره کردی به چشمانم
هم از این ریسمان و هم از این دیدار میترسم
به پایت آمدم آنقدر که لنگید پاهایت
من از نامردان و زخمه ی لیچار میترسم
کلاف خویشتن را من بهم پیچیدم و ماندم
ازین تنها شدنها ازسر اجبار میترسم
غم چشمان تو مانند تاریکی زندان است
درین سلول تنهایی… ازین دیوار میترسم