این داستان درباره شیری کوچک است که در کودکی گم میشود. کفتارها او را به خانه میبرند تا از آنها محافظت کند و به او آب و غذا میدهند. شیر که کاملاً با روش تربیت کفتارها بزرگ شده بود همیشه احساس میکرد تفاوتی با کفتارها دارد تا اینکه به طور اتفاقی در بیشه شیری را میبیند و متوجه میشود دلیل ناراحتی و تفاوتهای رفتاریاش با خواهر و برادرهایش این است که کفتار نیست و شیر بهدنیا آمده است. شیر کوچک همراه با شیری که او را دیده بود راهی محل زندگی شیرها میشود و تازه به هویت اصلی خود پی میبرد.