کتاب صد و هفتاد و ششمین غواص خاطرات خودنوشت آزادهٔ ایرانی محمدرضا یزدیان است.
یزدیان تنها شاهد و بازمانده زندهبهگور شدن 175 غواص و اسیر عملیات کربلای چهار است که پیشتر خاطراتش را گفته بود و عدهای باور نکرده بودند.
پیکرهای مطهر این شهدای مظلوم پس از ۳۰ سال از واقعه، با دست ها و پاهای بسته در یک گور جمعی واقع در منطقه "ابوالخصیب" در خاک عراق کشف شد و خرداد سال 1394 در مراسم باشکوهی تشییع شدند.
ما هشت نفر بودیم که یکی دو نفرمان مجروح بودند و بقیه به خاطر ضرب و شتم عراقی ها، حال و روزشان بهتر از مجروحان نبود. عراقی ها ماشین آیفایی آوردند. با عجله چشم هایمان را بستند و ما را سوار ماشین کردند.
حدود نیم ساعت در راه بودیم. چند درجه دار مسلح عراقی به عنوان نگهبان در عقب ماشین نشسته بودند و با هم حرف می زدند. هوا گرم بود و گرسنگی و تشنگی امانمان را بریده بود. به جایی رسیدیم که بعد فهمیدیم پادگان بزرگی است.
ماشین پس از گذشتن از چند پست ایست و بازرسی متوقف شد. در آن را باز کردند. صدای عراقی هایی که می گفتند: «اُخرُج...» یادمان آورد که باید پیاده شویم.
آیفا سطح بلندی داشت و پیاده شدن از آن با دست و چشم بسته بسیار مشکل بود، اما عراقی ها اصلاً به این موضوع اهمیت نمی دادند.
برای خرید نسخه چاپی و دانلود نسخه الکترونیکی کتاب صد و هفتاد و ششمین غواص میتوانید از طریق فروشگاه اینترنتی فراکتاب اقدام کنید.
نظر دیگران //= $contentName ?>
با اینکه دلم ریش میشد از شکنجه ها ولی تا اخر خوندم تصورش ناراحت کننده بود...
واقعا تلخه...خیلی...من که نتونستم کامل بخونمش...
ناب و خواندنی...