کتاب بزرگترین کشف قرن نوشته فرهاد مدرس توسط نسل نواندیش منتشر شده است. همه ی ما دوست داریم بدانیم زمانی که پرده ها کنار می روند و عمیق ترین نقاط وجود ما با شفافیت نمایان می شوند و هیچ رازی پنهان نمی ماند، «آیا فرقی بین انسان ها وجود دارد؟» اگر جواب مثبت باشد: «فرق بین انسان ها چیست؟» به مصداق این شعر زیبا و فارغ از تمام های هوی ها، صحبت ها، ظاهرسازی ها، قضاوت ها و مسلک ها در اعماق وجود ما چه می گذرد؟
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
هر روز به دنبال احساس شادی و آرامش می گردیم، ولی در پایان روز با این که خیلی تلاش کرده ایم و به برخی از اهداف خود رسیده ایم، احساس شادی و آرامشی را که به دنبالش بوده ایم، در خود نمی یابیم. مانند کسی که در حال غرق شدن است و هر قدر بیشتر تلاش کند، بیشتر آب می خورد و بیشتر فرو می رود. ما نیز به شدت برای به دست آوردن پول، قدرت، شهرت، ازدواج، بچه دار شدن، شغل بهتر، تحصیلات بالاتر و... تلاش می کنیم. در صورتی که اگر آرام بگیریم، خود به خود به روی آب می آییم.
آیا همهی انسانها یک نوع باور یا نگرش نسبتبه مسایل زندگی، انسانها، حیوانات، گیاهان، محیط زیست و کائنات دارند؟ جواب این است که «نه». بهاندازهی افراد کرهی زمین، باورها و نگرشهای مختلف و به تبع آن واقعیتهای مختلف وجود دارد. هر شخص براساس واقعیتهای خود تصمیمگیریهایش را انجام میدهد، انتخاب میکند، رفتار و اعمال منحصر بهفرد از خود بروز میدهد، احساسات مختلف را تجربه میکند و زندگی متفاوتی را برای خود میسازد.
اگر میخواهیم رفتار و احساس متفاوت داشته باشیم و نوع دیگری زندگی کنیم، باید باورها و نگرشهای خود را که همان واقعیتهای ما هستند، تغییر دهیم.
«ای برادر تو همه اندیشهای»
تا اینجا مسئله برای اکثریت افراد قابل درک و فهم است و هیچ مناقشهای وجود ندارد. ولی چرا نمیتوانیم باورها و نگرشهای زندگی خود را تغییر دهیم تا حال بهتری را تجربه کنیم؟
زیرا ذهن ما چیزی را برای خودش تعریف کرده به نام «حقیقت».
حقیقت، چیزی است که ذهن ما به درستی آن اطمینان کامل دارد و دیگر به بررسی و فکر کردن راجع به آن نیاز ندارد. میتوانیم بهصورت اتوماتیک براساس آن چیزی که فکر میکنیم حقیقت است رفتار کنیم و زندگی خود را شکل دهیم. بر همین اساس ذهن ما برای خود، فرمولی ایجاد می نماید بهصورت زیر:
واقعیتهای من = حقیقت