کتاب درآمدی بر بلاغت زبان فارسی بر پایه ی سخن سعدی اثر دکتر فرهاد محمدی، پژوهشی زبانی درباره فصاحت زبان فارسی بر پایه آثار شیخ اجل و استاد سخن سرای پارسی، سعدی شیرازی، شاعر قرن هفتم هجری است.
تمرکز این پژوهش بر ارتباط ساخت های نحوی و ترکیبات زبانی با بیان معانی و اغراض بلاغی است تا مقدمه ای باشد برای شناسایی و معرفی قواعد و اصول و جنبه های بلاغی زبان فارسی.
مهم ترین جنبه در بلاغت زبان فارسی که کانال اصلی بیان معنا و القای اغراض مورد نظر محسوب می شود، ظرفیت جابه جایی است. با همین ظرفیت جابه جایی اجزاست که از یک ساخت نحوی، صورت های متعدد به دست می آید.
گاهی جابه جایی اجزا با تغییر معنای اصلی همراه است و برای بیان معنای دیگری است که ضرورت دارد که اجزا جابه جا شوند. در بیشتر مواقع نیز گرچه با جابه جایی اجزا، معنای اصلی کلام و ارتباط معنایی اجزا تغییر نمی کند، اما در محوریت اجزا و تشخص آن ها تغییر ایجاد می شود و در هرکدام از صورت های به دست آمده، یک جزء محوریت دارد و محل توجه است.
تشخص و برجستگی اجزا یکی از انگیزه های مهم و اساسی در تغییرات و جابه جایی هایی است که در ساخت های نحوی جملات و ترکیبات زبان فارسی صورت می گیرد. برای تحقق همین تشخص است که اجزا از جای دستوری خود حرکت داده می شوند. تشخص اجزا هم شامل واژه می شود و هم شامل جمله. در زبان فارسی، واژه برای این که تشخص یابد، به ابتدای کلام منتقل می شود. برخی از ساخت های نحوی در زبان فارسی، مانند ساخت نحوی جملۀ بزرگ و کوچک ناشی از همین فرایند انتقال واژۀ مورد نظر به ابتدای کلام برای تشخص است.
در جملات مرکب نیز جمله ای که محور کلام محسوب می شود، برای این که تشخص یابد، به عنوان جملۀ دوم می آید؛ در اینگونه جملات، جملۀ اول، حکم مقدمه و زمینه را دارد تا جملۀ دوم تشخص یابد. فرایند تشخص حتی در ترکیبات نیز نمود دارد و باعث می شود که واژگان آرایش جدیدی پیدا کنند که با نظم دستوری آن ها متفاوت است. در ترکیب اضافی، مضافٌ الیه از طریق فک اضافه تشخص می یابد؛ صفت نیز در ترکیب وصفی برای این که تشخص یابد یا بر موصوف مقدم می شود یا این که از موصوف فاصله می گیرد و اجزای دیگری از کلام بین آن ها می آید؛ بنابراین تشخص در بلاغت بسیار مهم است و یکی از محرکه های اصلی در تعیین چگونگی ساخت نحوی محسوب می شود.
تقریباً تمام کسانی که در این چند دهۀ اخیر در حوزۀ بلاغت تلاش کرده و در این زمینه مطالعاتی داشته اند، همگی به این قضیه اذعان دارند که بلاغت زبان فارسی، به ویژه شاخۀ علم معانی، هنوز تدوین نشده و چهارچوب و قواعد و اصول آن که ذاتاً برآمده از نحو خود زبان فارسی باشد، شناسایی نشده است. کارهایی نیز که تاکنون در این زمینه انجام شده، عمدتاً متأثر از بلاغت زبان عرب و الگوبرداری شده از قواعد و اصول آن است.
در کتاب درآمدی بر بلاغت زبان فارسی بر پایه ی سخن سعدی اشاره می شود که، اگر بپذیریم که مباحث دو حوزۀ «بیان» و «بدیع» در ادبیات تمام زبان ها تقریباً مفهوم و قواعد ثابت و مشخصی دارند و تفاوت های احتمالی چندان بنیادی نیست، در حوزۀ «معانی» باید گفت که هر زبانی، اصول و قواعد خاص خود را می طلبد؛ زیرا این علم با نحو زبان سروکار دارد و چون ماهیت نحو هر زبانی متفاوت از زبان های دیگر است، نمی توان مطالب مربوط به علم معانی یک زبان را در زبان دیگر اعمال کرد؛ بنابراین آن چه مستقیم با زبان فارسی و بلاغت آن مربوط می شود، ظرفیت های نحوی آن در بیان معانی و اغراض درونی است. مباحث دو حوزۀ «بیان» و «بدیع» تقریباً با ذات خود زبان فارسی ارتباطی ندارند.
از این رو تمرکز اصلی و اساس کار در کتاب درآمدی بر بلاغت زبان فارسی بر پایه ی سخن سعدی معطوف به ارتباط ساخت های نحوی و ترکیبات زبانی با بیان معانی و اغراض بلاغی است تا مقدمه و طرحی شود برای شناسایی و معرفی قواعد و اصول و جنبه های بلاغی زبان فارسی.
در بخشی از کتاب درآمدی بر بلاغت زبان فارسی بر پایه ی سخن سعدی می خوانیم:
برای تبیین روش کار از این پرسش شروع می کنیم که «چه چیزهایی در رابطه با ساخت های نحوی مهم و قابل توجه است؟» برای پاسخ به این پرسش در پژوهش حاضر دو کار عمده را انجام دادیم: نخستین کار ما معطوف به این بود که تمام موارد مربوط به هر ساخت نحوی را از آثار سعدی گردآوری کنیم تا مشخص شود که یک ساخت نحوی به چه شکل ها و صورت هایی می تواند نمود پیدا کند. با مقایسۀ صورت ها و شکل های به دست آمده با هم و تحلیل آن ها، تفاوت های صورت های مختلف یک ساخت نحوی نمایان می شد؛ در نتیجه به راحتی می توانستیم پی ببریم که امکانات و ظرفیت های تغییر یک ساخت نحوی برای به دست آمدن صورت های دیگر از آن چگونه است. تمام ساخت های نحوی که در فصل سوم مطرح شده اند، با چنین فرایندی تحلیل و بررسی شده اند.
دومین کاری که در تدوین این پژوهش انجام شد، این بود که هر جمله و ترکیبی که در آن ویژگی خاصی وجود داشت که نسبت به حالت متداول، غیر عادی و متفاوت جلوه می کرد، فیش برداری شد. منظور از ویژگی خاص که غیرعادی و متفاوت می نمود، این است که یک جمله و ترکیب از نظر دستوری و جایگاه اجزا نظم و آرایش مشخص و جاافتاده ای دارد، حال اگر این نظم و آرایش، طبق یک الگویی در موارد متعدد تغییر کند، حتماً انگیزه و غرضی این تغییر را ایجاب کرده است. پس از گردآوری فیش ها، نمونه های یکسان و مشابه را تحت عنوانی مشخص دسته بندی کردیم تا بتوان غرض و نکتۀ نهفته در آن ها را دریافت و برای آن یک موضوع و قاعدۀ کلی تعیین کرد.
کنگره :
PIR۳۳۵۶/م۳د۴ ۱۳۹۷