کتاب قاتل در باران یکی از معروف ترین داستان های جنایی نویسنده آمریکایی، ریموند چندلر است که از زبان یک کاراگاه خصوصی روایت می شود. این کتاب در سال 1955 برندۀ جایزه ی ادگار آلن پو (بهترین رمان) شده است.
داستان کتاب قاتل در باران (Killer in The Rain) درباره مردی به نام «تونیدراوک» است که از رفتارهای دخترش «کارمن» به تنگ آمده و سراغ یک کارآگاه خصوصی می رود تا از او بخواهد که رفتارهای اجتماعی دخترش را کنترل کند. امّا ماجرا قدری جالب تر از آن است که در نظر اول درمی یابیم، کارمن دختر حقیقی تونی نیست و این مرد قوی هیکل دخترک را، وقتی نوزاد بوده، در کنار خیابان یافته و بزرگ کرده است و حالا قصد ازدواج با او را دارد.
از این رو بر روابط کارمن حساس است و سعی می کند به طریق مختلف، از تطمیع تا تهدید، او را کنترل کند. کارآگاه وارد ماجراهایی می شود و به زودی اتفاقاتی رخ می دهد که گره های داستان را زیاد می کند. کاراگاه در یک روز بارانی و در تعقیب دختر جوان وارد خانه ای می شود که دقایقی پیش از ورود او قتلی در آنجا اتفاق افتاده است.
ریموند چندلر (Raymond Chandler)، نویسنده کتاب قاتل در باران در سال ۱۸۸۸ در شیکاگو متولد شد و تا سال ۱۹۵۹ عمر کرد. او برای داستان های کارآگاهی و خلق شخصیت داستانی «کارآگاه مارلو» معروف شده است. از این نویسنده تاکنون آثاری چون «خداحافظی طولانی»، «خواب گران»، «خواهر کوچیکه»، «بانوی دریاچه»، «آدمکش تازه کار» و نمایشنامه «غرامت مضاعف» به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده اند.
ام. جی به آرامی گفت: «آن جوان کاملاً از خود بی خود بوده. فقط داشته در باران جلب توجه و خودنمایی می کرده. حدس می زنم که او احتمالاً شیفته ی رانندگی بوده. بله، کاملا شیفته.»
مأموری که لباس ساده و معمولی بر تن داشت گفت: «لعنتی، ترمز دستی تا نیمه پایین بوده و کنار سر پسرک خونریزی کرده است. اگر از من بپرسید این را قتل می نامم.» ام. جی مؤدبانه به او نگاه کرد. سپس به مرد لباس فرم پوشیده نگاهی انداخت: «شما چی فکر می کنید؟»
«فکر می کنم می تواند خودکشی باشد. گردن اش شکسته است احتمال دارد سرش هنگام سقوط ضربه دیده باشد و هنگام سقوط با دست اش ترمزدستی را به سمت پایین فشار داده باشد. گرچه خودم هم یک جورهایی حس می کنم قتل باشد.»
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی خوب بود...
فوقالعاده...