کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند pdf

کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند اثر برایان تریسی نشان می دهد که چگونه می توانید منابع شگفت انگیز درونی خود را کشف کنید و قدرت های باورنکردنی خود را آزاد کنید. با مطالعهٔ این کتاب یاد می گیرید که چگونه تمام مردم و منابع مورد نیاز خود را برای رسیدن به هر هدفی که برای خود تعیین کرده اید به سوی زندگی خود جذب کنید.

اگر آماده اید تا خود را به سطح عالی عظمت برسانید و به نتایج شگفت انگیزی دست یابید، نقشهٔ راهنمای درست و مناسب در دست شماست، DNA (دی. ان. اِی) آیندهٔ شما در مقابل تان قرار دارد. تنها وسیله ای که برای خلق آینده ای شگفت انگیز برای خود به آن نیاز دارید، مطالعهٔ این کتاب و تصمیم گیری دربارهٔ چگونگی به کارگیری آن در زندگی خود، برنامه ریزی و سپس حرکت و ادامهٔ زندگی خوش بینانه و اجرای دستورات این کتاب است.

وقتی با به کارگیری مفاهیم و نظرات جدید در زمینهٔ کاری به نتایج جدید و بهتری دست می یابید شگفت زده می شوید. این موارد، همان مفاهیمی هستند که همهٔ میلیونرهای خودساخته و افراد برندهٔ عصر ما و رهبران موفق در هر زمینه آن ها را به کار بسته اند.

در کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند (Change your thiking change your life)، روند مرحله به مرحلهٔ موفقیت عظیمی را می آموزید که در نهایت بسیار آسان و بی زحمت آن را به کار می بندید. این استراتژی موفقیت آن چنان منطقی و جذاب و آن قدر کامل و جامع و سودمند است که همچون راه میان بری در عملکرد شخصی شما مؤثر است. اگر می خواهید دربارهٔ موضوعی بیندیشید، بزرگ بیندیشید تا نتایج عظیمی به دست آورید.

برایان تریسی (Brian Tracy) یکی از بهترین متفکران و نویسندگان در زمینهٔ پیشرفت درونی و موفقیت شخصی در جهان است. 82 میلیون جلد از کتاب های او به مردم کمک کرد تا بیشترین استفاده را از خود و استعدادهایشان ببرند به فروش رسیده است. او در دنیای سخنرانی و نوشتن همچون نوری درخشان است. او اندیشه ای باورنکردنی را برای خود و هزاران انسان دیگر عملی کرده و به نتایج شگفت انگیزی دست یافته است. اندیشهٔ برایان در این کتاب الهام بخش شما خواهد بود تا همان کار یا بیش تر از آن را انجام دهید.

در بخشی از کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند می خوانیم:

مثلی هست که می گوید: دو نفر که عاشق هم باشند ازدواج می کنند. یا هر دو باید بهترین انگیزه ها و بالاترین آرزوها را برای آیندهٔ خود داشته باشند یا این که در وهلهٔ اول هرگز ازدواج نکنند. متأسفانه، مردم و موقعیت ها به مرور زمان تغییر می کنند. زوج ها ناگهان متوجه می شوند که دیگر زیاد با هم شاد نیستند و تصمیم می گیرند که جدا شوند. اما بعدها تازه مشکلات واقعی شروع می شوند.

به جای این که مانند بزرگسالان به این توافق برسیم که آن ها به نقطه ای رسیده اند که دیگر با یکدیگر سازش نمی کنند و دیگر نمی توانند با هم زندگی کنند، باید تقصیرها را تقسیم کنیم. باید کسانی گناهکار باشند. طرف گناهکار باید تنبیه شود و حالا وکلا و قضات وارد عمل می شوند. کارآگاهان و حسابداران استخدام می شوند تا تقصیر را به گردن یکی از این دو نفر بیندازند. موقعیت بدتر و بدتر می شود تا این که سرانجام به خشم، تلخی، کیفر خواست (اتهام) و حتی تنفر خاتمه می یابد.

هنگامی که ازدواجی یا رابطه ای حل نشدنی است بهترین راه حل این است که حقیقت را به مثابهٔ واقعیتی تأسف آور بپذیریم، شروط منطقی برای هر طرف قرار دهیم و سپس هر فرد با زندگی اش سازش کند. بسیاری از زوج ها امروزه این کار را به وسیلهٔ میانجی گری انجام می دهند و راه حل تلخ و سنتی طلاق را انتخاب نمی کنند و نتایج برای هر دو طرف بهتر می شود.

حقیقت روان شناسانه این است که بیشتر مردم احساس می کنند همهٔ کارهای آن ها درست است. اما همین که شخص، دیگری را متهم می کند یا حتی بدتر، از دیگری می خواهد که به مقصر بودن خود اقرار کند، مبارزات احساسی و قانونی آغاز می شوند. تأسف بارترین و ناراحت کننده ترین قسمت این مبارزات قانونی این جاست که اغلب به همان جایی خاتمه می یابند که شروع شده بود و هیچ نتیجهٔ دیگری به دست نمی آید.