کتاب هنری آتیش پاره و پرستار لولو خورخوره pdf

کتاب هنری آتیش پاره و پرستار لولو خورخوره نوشته ی فرانچسکا سایمون، داستانی طنز و مصور با زبانی ساده و روان برای کودکان گروه سنی (ج) است.

هنری شخصیتی بسیار بازیگوش و در عین حال جذاب دارد. مجموعه کتاب های هنری اثر فرانچسکا سایمون (Francesca Simon)، به غیر از قلمی طنز دارای بار آموزشی و روانشناختی مسائل تربیتی است و به صورت غیر مستقیم به اثرات متفاوت تربیت بر روی فرزندان یک خانواده، ناهنجاری هایی مانند بیش فعالی، لجبازی و روش های غلط تربیتی همچون تحقیر کودک و یا تبعیض اشاره می کند.

این مجموعه با ظرافتی خاص ضمن تقابل شخصیت های داستان در موقعیت های مختلف، خواننده را غرق در ماجراهای خود نموده و به طور غیرمستقیم و در ضمیر ناخودآگاه این نکته را تداعی می کند که باید از فعل بد پرهیز نماییم. این مجموعه در باروری اندیشه و بلوغ شخصیتی فرزندان اثری مفید دارد.

در کتاب هنری آتیش پاره و پرستار لولو خورخوره (Horrid Henry and the bogey babysitter)، شما با داستانی مواجه می شوید که هیچ پرستاری حاضر به نگهداری از هنری نیست تا اینکه پدر و مادر او پرستاری به نام ربکا را که خیلی سخت گیر است، پیدا می کنند و این تازه شروع ماجراست.

اصلاً پرستاری از بچه ها کار خیلی سختی است. وقتی هم کسی حالشان را بگیرد و نشان بدهد که چه کسی رئیس است، آن ها از دستش فرار می کنند. پرستار خوب کسی است که بگذارد تمام شب بیدار بمانی و آن قدر شیرینی بخوری که حالت خراب بشود. اما بدبختانه، تا حالا از این جور پرستارها گیر هنری زلزله نیفتاده است!

پدر و مادر هنری آتیش پاره تصمیم می گیرند برای شبی که خانه نیستند یک پرستار بچه استخدام کنند. مادر با پرستارهای بسیاری تماس می گیرد، اما هیچ کس حاضر نمی شود بیش از یک بار از هنری مراقبت کند. زیرا او از پرستارها متنفر است و هر بار باعث آزار و اذیت آن ها می شود. تا اینکه سرانجام پدر و مادر از پرستاری به نام "ربکا" خواستند نگهداری از هنری و برادرش "پیتر" را بر عهده بگیرد.

هنری از دوستانش شنیده بود که ربکا پرستار بسیار وحشتناکی است و هیچ یک از آن ها نتوانسته بودند در مقابل خواسته ی او مقاومت کنند. وقتی ربکا آمد، نخست هنری به دلیل وحشتی که از او داشت طبق خواسته ی او حتی دو ساعت قبل از ساعت خواب همیشگی اش به رختخواب رفت. اما کمی بعد به دلیل تشنگی برای خوردن آب با ترس و لرز از اتاقش بیرون آمد و متوجه شد که ربکا از عنکبوت پشمالویی به شدت وحشت دارد.

هنری با استفاده از همین موضوع توانست شب بسیار باشکوهی را جلوی تلویزیون بگذراند. فیلم های ترسناک دید و تا می توانست بستنی، بیسکویت و چیبس خورد. وقتی هنری صدای چرخیده شدن کلید قفل در را شنید خیلی سریع به رختخواب رفت. پدر و مادر به گمان اینکه ربکا توانسته از عهده ی پرستاری هنری به خوبی بر بیاید از او خواستند تا باز هم به آن جا بیاید. اما ربکا با عصبانیت مخالفت کرد و خیلی سریع آن جا را ترک کرد.