امتیاز
5 / 0.0
خرید چاپی
145,000
10%
ت 130,500
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب شرح الف خمیده

 کتاب شرح الف خمیده نوشته لیلا مهدوی شامل مستند داستانی درباره زندگی حضرت زهرا (س) است که اساسش تاریخ و روایات و متون معتبر شیعه و اهل تسنن است. کتاب از زاویه دید حضرت خدیجه کبری، حضرت فاطمه‌الزهرا و اسمابنت‌عمیس زندگی دختر پیامبر را از مناظر عبادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روایت می‌کند.

 شرح الف خمیده مخاطب را از مکه به مدینه می‌برد تا در مسیر خود از هنگامه تولد حضرت فاطمه «س» به دور از خیال پردازی‌های داستانی و متعهد به خط معتبر تاریخی تا شهادت ایشان برساند. شرح الف خمیده، شرح حق پایمال شده بین در و دیوار است، شرح زهراست که استوار و با صلابت تا پای جان بر حقانیت امیرالمومنین علی «ع» ایستادگی کرد، هم درس آزادگی داد و هم درس حق‌طلبی. گرچه جان الف خمید، اما جوهره وجودش تا ابد بر تارک شیعه، پران شد.

لیلا مهدوی نویسنده کتاب که پیش از این رمان نشان حسن را درباره فرزندان امام حسن در کربلا نگاشته بود، در اثر جدید خود با سه راوی زندگانی حضرت فاطمه (س) را روایت کرده است. حضرت خدیجه (س) روایتگر روزهای پیش از تولد تا خردسالی است. روزهای کودکی تا روزهای نزدیک به سقیفه را خود حضرت زهرا (س) روایت می‌کند. باقی کتاب را نیز اسماً بنت عمیس، همسر جعفر طیار روایت می‌کند.

گزیده کتاب شرح الف خمیده

بزرگان مدینه به خانۀ فاطمه آمدند. فاطمه در بستر بود و هر روز ضعیف تر می‌شد؛ مثل شمع که آب می‌شود، مثل ماه که سایه رویش افتاده، مثل سایه‌ای در خیال. خدا مرا پیش مرگش کند. فاطمه خسته بود. دختر هجده سالۀ رسول خدا خسته بود.
بزرگان مدینه جمع شدند و به دیدار ابوالحسن آمدند. یک نفر از میانشان گفت: «یا ابوالحسن! فاطمه دختر رسول‌اللّه، شبانه‌روز می‌گرید و هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم شب آرام در بستر خود به خواب برویم. روز هم آرامشی نداریم. ما آمده‌ایم تا از تو بخواهیم که همسرت یا شب گریه کند یا روز.» ابوالحسن سر بلند کرد و به چهره‌هایشان نگاه کرد و گفت: «حباً و کرامة.» پاسخ علی مثل نیشتر در قلب فرورفت.
آن‌ها رفتند. علی به حجرۀ فاطمه آمد. فاطمه با دیدن علی آرام گرفت. علی آرام و سربه زیر گفت: «یا بقیه‌النبوه! همسایگان از من می‌خواهند که تو یا شب گریه کنی یا روز.» فاطمه دست بلند کرد و روی دست علی گذاشت و گفت: «ای پسرعمو! اندک زمانی مانده که من در این دنیا باشم. دیدار پدر و مرگ من نزدیک است و از دنیای آن‌ها غایب خواهم شد.» ابوالحسن نگاه خاموشی به فاطمه انداخت و سرش را روی دست فاطمه گذاشت. حسن و حسین آرام و ساکت کنار بستر فاطمه نشسته بودند و زینب با تکه چوب کوچکی بی‌صدا بازی می‌کرد. علی نگاهی به کودکانش انداخت و بعد به فاطمه گفت: «خدا تو را شفا و عافیت بدهد، فاطمه جان!» زهرا نمی‌خواست کسی بیرون از خانه‌اش از وخامت حال او خبردار شوند. من در خدمتش بودم و علی مثل پروانه گردش می‌گشت...

دیویی :
‏‫‬‮‭PIR۸۲۲۳
کتابشناسی ملی :
9083504
شابک :
9786227808773
سال نشر :
1401
صفحات کتاب :
224
کنگره :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲

کتاب های مشابه شرح الف خمیده