کتاب حاضر خاطرات شهید مراد هنرمند را در قالب رمان بیان می کند.
آب اروند به سمت دریا می رفت. قایق های ما آتش گرفته و بچه ها سوخته بودند. یاد می وزید و شاخه های شکسته و سوخته نخل ها را به شدت تکان می داد. نیروهای ما در حال عقب نشینی بودند و عراقی ها شیر شده، در نخلستان آن طرف اروند از بلند گوهایشان ترانه پخش می کردند. صدای هلهله صدام، ماشالله صدام، حلوا حلوا صدامشان بلند بود.
شهدا را می دیدیم که آب اجسادشان را آورده و در سیم های خاردار لب اروند گیر کرده بودند...
کنگره :
DSR۱۶۲۴ /ھ۴الف۵ ۱۳۹۷
شابک :
978-600-03-2246-5