کتاب آنفولانزای نیویورکی اثر معصومه برهانی نیا و ویراستاری مسعود آذرباد و سمانهالسادات آقادادی است.این کتاب را انتشارات کتابستان معرفت منتشر کرده است.این کتاب جزو جدیدترین آثار ژانر معرفی شده است و راوی داستانی هیجانانگیز است. آلاء همتی دختر جوانی است که در شهر تهران به کار خبرنگاری مشغول است. او در دانشگاه دانشجوی ارشد رشته سینما است. یکی از اساتید او مرد جوانی است به نام سهند پایدار.
کسی با انزجار گفت: «زندگی در آن کشور، مرگ در قید حیات است.» از فریادی که به زبان فارسی شنید، بهتزده چرخید. تا چشم کار میکرد جنگل بود و جنگل. تاریکی داشت هوا را میبلعید و جنگل محبوب او و پدرش که همیشه بوی چوب خیسخورده میداد، از سایههای کابوسوار و وهمانگیز پر شده بود. سرخی غروب در سینۀ آسمان پخش میشد و صدای جیغمانند پرندگانی که به آشیانههایشان بازمیگشتند، او را میترساند. چشمانش دودو زد. مویۀ باد شبیه وِردخوانی عجوزهای بود که شبها در جنگل تکوتنها راه میرفت؛ شیاطین و ارواح خبیثه را احضار میکرد و پشت سرش میکشاند. قصد نداشت بدون پدرش برگردد. دانههای سرد عرق از پیشانیاش، روی گونهها و گردنش سرازیر شد. توپ بیسبالش را محکمتر در مشتش فشرد؛ باارزشترین هدیۀ تولدی که تا الان گرفته بود. توپی با امضای بری باندز مشهور که هدیۀ پدرش بود.راه باریکهای مقابلش بود که در میان بازوان تنگ بوتههای خودرو، خفه میشد. شاخههای بوتهای را که از او بلندتر بود، کنار زد. پدرش و داریوش ناتانزاده که عمو صدایش میکرد، چند قدم جلوتر از او مقابل هم ایستاده بودند. نزدیکترین دوست پدرش بود. لبخند شادمانش خیلی زود محو شد. پدر و عمو برخلاف همیشه چهرهای خندان نداشتند. عمو داریوش از نگاه آتشین و خیره پدرش فرار میکرد.