کتاب نسخه بهتر خودت: هفت نکته کلیدی برای بهبود زندگی روزانه نوشته ی جول اوستین، با به چالش کشیدن شما سعی می کند ذهنیت سختی کشیدن در مواجه با مسائل و مشکلات زندگی را در شما تغییر داده تا بتوانید بهترین خود را به نمایش گذاشته و از متوسط و معمولی بودن فراتر روید.
فرقی ندارد زندگی بر وفق مرادت باشد یا جلوی چشمانت از هم بپاشد، تمام ما می خواهیم بهتر شویم. می خواهیم تأثیرگذارتر عمل کنیم. می خواهیم خدا را بهتر بشناسیم؛ می خواهیم همسر، پدر، مادر، مشوق، مربی، کارمند، کارفرما و مدیری بهتر باشیم. خداوند در اعماق وجود ما آرزویی را نهاده است؛ می خواهیم بیشتر شبیه او شویم. در ژرفنای جان، صدایی را می شنویم: «تو برای بهتر از این ها به دنیا آمده ای؛ قرار بود در سطحی بالاتر از آنچه هم اینک هستی زندگی کنی. به کمترین قانع نشو. می توانی بهتر باشی.»
سؤال این است، «چگونه؟ باید چه کار کنم تا نسخه ی بهتری از خودم بشوم؟» در نخستین کتاب نویسنده، "هم اینک بهترین زندگی را تجربه کن"، هفت نکته خاطر نشان شد تا بتوانی از بالاترین ظرفیت هایت استفاده کنی. امروزه افراد بسیاری چشم اندازی بهتر در مورد آینده خود دارند و برکت و موهبت های خداوند را در سطحی گسترده تر تجربه می کنند؛ اما حتی اگر هم اینک هم بهترین زندگی را تجربه می کنی، ممکن است رکود داشته باشی. خداوند همیشه می خواهد بیشتر به ما ببخشد، می خواهد درون ما و از طریق ما کارهای بیشتری را به سرانجام برساند. همیشه می خواهد خودکاوی کنیم تا ما را به مرحله ای بالاتر برساند. او ما را برای معمولی بودن نیافریده است. نمی خواهد به جمله «به اندازه کافی خوب است» بسنده کنیم. می خواهد فراتر برویم و به مرحله بعدی برسیم.
حالا، در کتاب نسخه بهتر خودت (Become a better you)، جول اوستین (Joel Osteen) می خواهد به تو کمک کند تا در این جست وجوی درونی، بذرهای ارزشمندی را که خداوند در وجودت نهاده است کشف کنی. می خواهد عمق بیشتری را بررسی کنیم؛ این کتاب، هفت نکته کلیدی را ارائه می کند تا از آن استفاده کنی و قفل گنجینه هایت را باز کنی و اجازه بدهی خودشان را در زندگی ای سرشار از موهبت روان کنند. این نکات کلیدی پیچیده و دشوار نیستند؛ درواقع، سادگی محض آن ها سبب شده است توجه افراد را به خود جلب نکنند.
بسیاری از مردم در افکار، گفتار و رفتارهایشان به حد وسط رضایت داده اند. زمان آن رسیده است که ذهنیت های منفی را کنار بزنی و اوج بگیری. به یاد داشته باش، خداوند تمام ملزومات یک زندگی پیروزمندانه را در وجودت قرار داده است. متجلی کردن آن ها به عهده توست. نمی توانیم به ذهنیت های نادرست، گذشته های منفی یا طرز فکر دیگران اجازه بدهیم ما را ناامید کنند و باعث شوند تسلیم شویم و دیگر به جلو حرکت نکنیم. افرادی که از تمام ظرفیت های خویش استفاده می کنند، دریافته اند که گاهی وقت ها اگر به یک چیز «خوب» راضی شویم درحقیقت مانع از «بهترین» شده ایم.
تا به حال به یک شخص یا یک طرز فکر دقت کرده ای، عجب طرز فکری! او مادری بی نظیر است، او کارمندی تحسین برانگیز است. درواقع، این آدم نمونه بارز افرادی است که خودشان را به نسخه ای بهتر ارتقا داده اند. دستیابی به این نسخه بهتر چگونه است؟ نخست متوجه می شوی خداوند از تو می خواهد همان آدمی که مدنظر داشت بشوی. سپس دانستن این نکته ضروری است که خداوند نقش خودش را ایفا می کند؛ اما تو نیز باید سهم خودت را ادا کنی.
آماده باش! قرار است عازم سفری درونی بشوی و بخش هایی از وجودت را کشف کنی که ممکن است تا پیش از این به ندرت آن ها را آزموده باشی یا حتی هیچ وقت نیازموده باشی. هر مرحله با ذهن، قلب و روح تو در ارتباط است؛ اما وقتی بفهمی این خودکاوی تا چه اندازه بر زندگی بیرونی ات تأثیرگذار است، چگونه روابطی پربارتر به وجود می آورد و باعث می شود از استعدادها و نعمت هایت درست استفاده کنی و سرانجام زندگی کاملاً بهتری داشته باشی، شگفت زده خواهی شد.
جول اوستین نویسنده ی کتاب می گوید: باید هشدار بدهم: عمل کردن به این نکات کلیدی فرایندی است که زندگی ات را تغییر می دهد! نمی توانم ضمانت کنم که پول دار یا معروف می شوی؛ اما اطمینان می دهم اگر این برنامه را دنبال کنی، زندگی پربارتری خواهی داشت. نسخه بهتر تو در مورد رشد، یادگیری و پیشرفت است. هرچه بیشتر به خدا اعتماد کنی، بهتر می شوی. او مدام افق دید تو را گسترده می کند و می توانی نسخه بهتری از خودت بشوی!
جول اسکات اوستین که در 1963 به دنیا آمده است یک واعظ، کشیش تلویزیونی، نویسنده و کشیش ارشد در کلیسای لیک وود است. این کلیسا بزرگترین کلیسای پروتستان در شهر هیوستن ایالت تگزاس آمریکاست. خطابه های تلویزیونی او توسط بیش از 7 میلیون بیننده در هفته و بیشتر از 20 میلیون نفر در ماه در بیش از 100 کشور دیده می شود. او نویسنده هفت کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. مردم جهان او را با نام مستعار "کشیش خنده رو" می شناسند.
جملات برگزیده کتاب نسخه بهتر خودت:
- مشکل خود را بزرگ نکن خدا را در چشمت بزرگ کن.
- تعریف و تمجید مثل یک چسب روابط را محکم می کند.
- اگر روز کسی را بسازی خداوند روز تو را خواهد ساخت.
- آدم هایی که سر وقت می رسند معمولاً از دیگران جلوترند.
- هیچ وقت نمی توانی چیزی را تغییر بدهی که تحمل می کنی.
- ما همان چیزی را جذب می کنیم که مدام به آن می اندیشیم.
- شیوه سخن گفتن خود را عوض کن تا زندگی ات را تغییر بدهی.
- حتی پیش از آنکه متولد شوی خداوند به تو می اندیشیده است.
- فقط ترک کردن عادات بد کافی نیست، باید آن ها را جایگزین کنیم.
- سی ثانیه اول هر گفت وگو، یک ساعت بعد آن را مشخص می کند.
- تمام وقت خود را صرف غلبه بر منتقدانت نکن، فقط مسیر خود را پیش برو.
- در مورد آنچه هستی صحبت نکن، درباره آنچه می خواهی بشوی حرف بزن.
- برای از بین بردن یک گفت وگوی عاطفی با بار منفی باید پنج گفت وگوی مثبت کرد.
- نمی توانی با آدم های منفی نگر معاشرت کنی اما انتظار زندگی مثبت داشته باشی.
در بخشی از کتاب نسخه بهتر خودت می خوانید:
ما دائم برای اتفاقات نادرست آماده می شویم. یکی از دوستانم تعریف می کرد وقتی پدرش پا به سن گذاشت از لحاظ بینایی به مشکل خورد و به جایی رسید که دیگر نمی توانست بخواند. این بیماری برای اعضای خانواده آن ها در آن سن طبیعی بود. او گفت: «جوئل، من عاشق کتاب خواندن هستم. از همین حالا هم کتاب های صوتی خریدم تا هر اتفاقی برای چشم هایم افتاد حداقل بتوانم به آن ها گوش کنم.»
این یک برنامه ریزی نادرست و ایمان خود را بر کاستی ها استوار کردن است. با این نوع برنامه ریزی به این بیماری اجازه ورود می دهی حتی به آن خوشامد می گویی. به او گفتم باید کتاب هایت را مثل سابق بخری و حتی وقتی پیر شدی لازم نیست مثل دوستانت کتاب هایی با فونت درشت تهیه کنی. وقتی ضرورتی ندارد نباید راه ساده را انتخاب کنی، اگر مجبور شدی و دیگر نتوانستی با فونت های کوچک بخوانی، می توانی کتاب هایی با فونت درشت بخری. زود خودت را نباز.
ویکتوریا همیشه دید خوبی داشته است و با هر دو چشمش عالی می بیند، اما چند سال گذشته برای خواندن از نزدیک کمی مشکل پیدا کرد. تلاش کردم او را متقاعد کنم نزد پزشک برویم اما قبول نکرد. او حتی نمی توانست به این مسئله که بینایی اش کمی ضعیف شده باشد فکر کند. سرانجام او نزد عینک ساز رفت و متوجه شد چشم هایش هنوز قوی هستند؛ اما برای مطالعه به عینک با نمره بسیار کم احتیاج دارد، از همان عینک هایی که بدون نسخه هم می توان از داروخانه ها خرید. با وجود این انگار عینک زدن برای او عذاب بود. عاشق این بودم که او تسلیم نمی شد. قد علم کرد و بارها و بارها آن را برداشت. وقتی به رستوران می رفتیم منو را پنجاه سانتی متر دورتر می گرفت تا بتواند بخواند.
پدرم عادت داشت بگوید: «خدایا یا چشم هایم را شفا می دهی یا بازوهایم را بلندتر می کنی!» ویکتوریا چنین نگفت: «خب من دارم پیر می شوم.» یا «حدس می زنم بینایی ام تحلیل می رود.» نه او برای شکست خوردن نقشه نکشید.
کنگره :
BV۴۵۹۸/۲/آ۵ن۵ ۱۳۹۷
شابک :
978-964-236-971-3
نظر دیگران //= $contentName ?>
بسیار عالی، مشتاق مطالعه مجدد کتاب هستم. سپاس از زحمات شما...