در جلد چهارم از سلسله مباحث «معرفت دینی»، به بررسی جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و نقش آن در حال و آینده جهان، به ویژه غرب پرداخته می شود. نویسنده با اعتقاد به اینکه دنیای مدرن دیگر جایی در عالم ندارد، انقلاب را به عنوان روح معنوی این عصر که هرگز کهنه نمی شود، معرفی می کند.
وی مخاطب را متوجه این نکته می کند که در عصر گسترش عالم غربی، انقلابی متولد شده که در جوهر و ماهیت خود، تحولی است در بیرون از حوزه فکر و تمدن غربی و بر همین اساس تذکر می دهد که انقلاب را با عینک غربی ننگریم؟ چرا که با این عینک هرگز به حقیقت آن آگاهی نخواهیم یافت.
کتابی که در پیش رو دارید قسمتی از مجموعه مباحث استاد طاهرزاده در رابطه با «جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی» و نقش آن در حال و آیندهی جهان است. در مورد این مباحث نظر شما را به نکات زیر جلب مینماییم.
1- نویسنده با اعتقاد به کهنهبودن دنیای مدرن دیگر جایی در عالم ندارد، به انقلاب اسلامی به عنوان روح معنویِ این عصر که هرگز کهنه نمیشود، نظر دارد و خواننده را متوجه این امر مهم میکند که در عصر گسترش عالَم غربی که سعی دارد سایر ملل را بیعالَم و بیتاریخ کند، انقلابی متولد شده که در جوهر و ماهیت خود، تحولی است بیرون از حوزهی فکر و تمدن غربی، و بر همین اساس تذکر میدهد آن انقلاب را با عینک غربی ننگریم که هرگز به حقیقت آن آگاهی نمییابیم. زیرا به گفتهی میشل فوکو: «وقتی ایرانیان از حکومت اسلامی حرف میزنند، وقتی جلوی گلوله در خیابانها، آن را فریاد میزنند، ... و با این کار شاید خطر یک حمام خون را به جان میخرند... به نظر من به واقعیتی میاندیشند که به ایشان بسیار نزدیک است... چون کوششی است برای اینکه سیاست، یک بُعد معنوی پیدا کند».
2- توجه به تفاوت ذاتیِ دو رویکرد متفاوت نسبت به زندگی در این دوران، رمز کلیدی کتابی است که روبهروی خود دارید. عبور از نوعی زندگی که آرمانهای خود را در فرهنگ مدرنیته دنبال میکند و رویکرد به نوع دیگری در زندگی است که میخواهد از طریق انقلاب اسلامی، از غرب و فرهنگ مدرنیته عبور کند و زندگی زمینی را به آسمان متصل گرداند.
3 - روح حاکم بر زمانه که تحت تأثیر فرهنگ مدرنیته است، آنچنان آشفته است که انسان بهراحتی معنی حادثهای را که آمده است تا ماوراء فرهنگ مدرنیته، متذکر رجوع بشر به آسمان باشد، نمیفهمد و لذا نسبت به فهم جایگاه انقلاب اسلامی در این دوران گرفتار برداشتهای از پیش ساخته میشود که آن برداشتها دیواری در برابر فهم او و فهم انقلاب اسلامی میکشد. نویسنده تلاش کرده با توجه به این امر، ماوراء نگاه مدرنیته، انقلاب اسلامی را بنمایاند. زیرا که باید مواظب باشیم انقلاب اسلامی را در حدّ فهمهای محدود ننگریم وگرنه بیتوجه به حقیقت روحانی و جایگاه تاریخی آن، سخن گفتهایم.
4 - ممکن است در ابتدا به مؤلف ایراد گرفته شود که نگاه او به انقلاب اسلامی، نگاهی آرمانی است که با واقعیت آن متفاوت است، ولی وقتی حقانیت سخن روشن میگردد که سعی شود به همهی زوایایی که در رابطه با انقلاب اسلامی در کتاب توجه داده شده، عنایت گردد، در آن صورت است که معلوم خواهد شد چرا إصرار میشود انقلاب اسلامی یک رستاخیز در همهی جهان امروز است و همچون روز حساب جایگاه هرکس را تعیین میکند.
5 - زبان فرهنگِ مدرنیته که ما نیز با تأسیس اولین دبستان، قبل از انقلاب مشروطه با آن آشنا شدیم و بعد بهوسیلهی آن فکر کردیم، زبانی نیست که بتواند جایگاه انقلاب اسلامی را تبیین کند و به همین جهت مؤلف محترم سعی فراوان کرده تا ماوراء گفتمانی که تحت تأثیر فرهنگ غرب است، ذات انقلاب اسلامی را بنمایاند تا حقیقتاً با چهرهی واقعی انقلاب اسلامی روبهرو شویم و همین امر موجب شده که در بعضی موارد خواننده به زحمت بیفتد و آرامش خود را در حین مطالعهی کتاب از دست بدهد، چون یا واژهها را ناآشنا میبیند و یا افقی که به میان میآید افقی نیست که خواننده عادت کرده باشد از آن افق بنگرد.
6 - مؤلف محترم با توجه به این قاعده که «با آغاز عهد تازه، تأثیر آنچه به گذشته تعلق دارد، کم میشود» روشن میکند که چگونه با حضور انقلاب اسلامی در عالم، عهد الهی از یاد رفتهی بشر به او برمیگردد و در آن راستا فرهنگ غربی در عالَم به سرعت فروکاسته میگردد و به این دلیل باید به آیندهی انقلاب اسلامی امیدوار بود.