کتاب مثل آقا خره بهدنبال خوشبختی باش نوشته کاترینا گئورگی کارگانوو و ترجمه شده توسط سرکار خانم ساجده اخلاق پسند منتشر شده در نشر متخصصان.
آقا خره میخواد خوشبختی رو پیدا کنه. اما اول باید بدونه که خوشبختی چیه؟ آقا خره به سمت کلبهی طلایی همسایهاش بره خانوم روی تپهی سبز رفت. بره خانم مشغول دیدن برنامهی رقص باله بود، آقا خره زنگولهای که به کلبه طلایی بره خانم وصل بود رو به صدا درآورد، صدای دینگدینگ زنگوله بلند شد. بره خانم پرسید کیه؟ آقا خره گفت: منم بره خانم از پنجره بیرونو نگاه کرد و به آقا خره سلام کرد، آقا خره گفت سلام تو خوشبختی داری؟ - بره خانم گفت: بیا داخل الان نگاه میکنم. آقا خره وارد خانه بره خانم شد. بره خانم داخل انبار، کمد، یخچال و زیر تخت رو گشت و شونههاشو به معنای تأسف بالا انداخت و گفت: متأسفم چیزی ندیدم! بره خانم جلوی آقا خره رو که در حال رفتن بود گرفت. وایسا آقا خره شاید خوشبختی این باشه؟ و روسری ترکمنی شو جلوی آقا خره باز کرد. آقا خره گفت: نه فکر نکنم، میرم پیش خانم بزه ممکنه اون خوشبختی رو داشته باشه، در همین حین که آقا خره میرفت، بره خانم وایساده بود و به بافتن شالگردن گرمش فکر میکرد، بنابراین نشست و شروع به بافتن کرد، دو تا پشت، سه تا رو. سه تا پشت، دوتا رو ... همینطورکه بَرّه خانم مشغول بافتن بود و حلقهها رو میشمارد، همزمان دُم پشمیش رو هم میچرخوند و رشتههای نخی رو از دم پشمیش بیرون میکشید. وقتی بره خانوم به رشته نخهای رنگی بیشتری نیاز داشت دم خودشو در قوطیهای رنگِ، سبز، آبی، قرمز و زرد غوطهور میکرد و شال بلندی میبافت و آواز مورد علاقشو میخوند.