کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا با ترجمه صادق هدایت به زبان فارسی برگرداننده و در انتشارات پر منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. مسخ شرح حال مردی است که همه او را دوست دارند اما وقتی دیگر نمیتواند نانآور باشد همه به چشم یک موجود مضر و نفرتانگیز به او مینگرند.
کتاب مسخ کافکا شرح حال مردی را روایت می کند که تا وقتی کمک حال دیگران است، همه او را دوست دارند اما وقتی آن اتفاق شوم روی می دهد و دیگر نمی تواند نان آور خانه باشد همه به چشم یک موجود مضر و نفرت انگیز به او نگاه می کنند.
اگر اهل رمان های مرموز و هیجان انگیز هستید؛ کتاب مسخ اثر کافکا، گزینه ای مناسب برای مطالعه و داشتن لحظاتی خوش و خاص است.
فرانتس کافکا نویسنده کتاب مسخ متولد سه ژوئیه سال یک هزار و هشتصد و هشتاد و سه، جز پر آوازه ترین نویسندگان کشور آلمان در قرن بیستم میلادی بود.
کتاب های [محاکمه و قصر] که بی پایان مانده اند! از دیگر کتاب های او به شمار می روند. آثار این نویسنده به گونه ی حوادث را، به طور اغراق آمیزی بیان می کند که به سبک و روش «کافکایی» معروف شد.
فرانتس کافکا این نویسنده ی مشهور در{۳ ژوئن ۱۹۲۴} به خاطر بیماری سل درگذشت.
کتاب مسخ صادق هدایت که در واقع مترجم کتاب فرانتس کافکا می باشد، ژانری تخیلی، اغراق آمیز و ترسناک دارد که به روایت گره گوار سامسای فروشنده می پردازد که طی یک حادثه ای مرموز و دلهره آور، زمانی که از خواب بیدار می شود دیگر آن جوان دیروز نیست و تبدیل به یک موجود منفور شده است.
جوانی که نان آور و کمک حال خانواده بود، حال تبدیل به موجودی شده است که همه، حتی خانواده ی وی از او دوری کرده و طردش میکنند!
لحظه ای در سکوت گذشت و در پرتو امید، پوچی تصور کرد که هیچ کس در را باز نخواهد کرد، ولی خدمتکار مثل معمول با گام های استوار به سمت در رفت. اولین کلمه ای که شخص تازه وارد ادا کرد کافی بود برای آن که، گره گوار به هویت او پی ببرد. این شخص خود معاون بود. چرا بایستی گره گوار محکوم به خدمت در تجارت خانه ای باشد که آن جا کوچک ترین غفلت کارمند موجب بدترین سوء ظن درباره ی او می شود؟ آیا همه ی کارمندان بی استثنا دغل بودند؟ آیا بین آن ها هیچ یک از آن خدمتگزاران فداکار و باوفا پیدا نمی شد که اگر، اتفاقا برایشان پیشامدی رخ می داد تا صبح یکی دو ساعت طفره بروند، به قدری از پشیمانی حالشان منقلب بشود که نتوانند از رخت خواب شان بیرون بیایند؟
آیا به جای آن که فوراً مزاحم معاون بشوند، حقیقتاً کافی نبود که یکی از شاگردان تازه کار را می فرستادند تا اطلاعاتی به دست بیاورد آن هم در صورتی که چنین بازپرسی لزومی داشت مثل این که بخواهند به تمام خانواده، نمایش بدهند که روشن کردن چنین قضیه ی مشکوکی ممکن نیست، مگر این که به هوش چنین شخص توانایی محول بشود؟ این افکار به قدری گره گوار را از جا در کرد که با تمام قوا خودش را از تخت به زیر افکند. این اقدام، بیشتر در اثر خشم او بود تا در نتیجه ی یک تصمیم قطعی حاصل این که: تصادم شدیدی تولید شد ولی غوغایی که از بروز آن می ترسید، رخ نداد.
قالیچه از شدت سقوط کاست و پشت جوانک، بیش از آن که ابتدا تصورش را می کرد، ارتجاعی بود. دنباله ی صدای خفه ای که ایجاد شد، هیچ گونه غوغایی تولید نگردید، فقط سرش صدمه دید، چون گره گوار سرش را به اندازه ی کافی بالا نگرفته بود و در موقع سقوط ضربت دید. پس سر خود را از شدت درد و اوقات تلخی چرخانید و آن را روی قالیچه مالید.
معاون در اتاق دست چپ گفت: «گویا چیزی زمین خورد.» گره گوار از خودش پرسید: «آیا ممکن نیست که روزی چنین بدختی به این مرد روی بدهد؟» به هر حال استبعادی نداشت، اما مانند جواب خشونت آمیزی، صدای پا آمد و کفش هایی به زمین کشیده شد و در اتاق دست راست خواهر پچ پچ کنان خبر داد: «گره گوار، معاون آمده.» گره گوار گفت: «می دانم.» اما جرأت نکرد آن قدر بلند حرف بزند که خواهرش بشنود. حالا پدر در اتاق دست چپ می گفت: «گره گوار، آقای معاون تشریف آورده تا بازخواست کند که چرا با ترن اول حرکت نکردی. نمی دانیم چه جوابش را بدهیم. به علاوه، می خواهند با خودت حرف بزنند. زود باش برای خاطر ما هم که شده در را بازکن. بدیهی است که ایشان شلوغی اتاقت را با نظر اغماض تلقی خواهند کرد.»
صدای معاون بلند شد که حرف او را برید و بلند بلند گفت: « سلام علیکم آقای سامسا!» مادرش گفت: «ناخوش است.» و پدر به نطق خود ادامه داد: «حضرت آقای معاون، به شما قول می دهم که ناخوش است و گرنه چطور ممکن بود که ترن خود را از دست بدهد؟ این طفلک همه ی هوش و حواسش توی تجارت است. حتی من دلگیرم که چرا بعد از شام هرگز از خانه خارج نمی شود. باور می کنید که هشت روز است برگشته و همه ی شب ها را در خانه می گذرانیده. جلوی میز می نشیند و همان جا می ماند، بی آن که چیزی بگوید، روزنامه می خواند و یا دفتر راهنما را مطالعه می کند. بزرگ ترین سرگرمی او ساختن مزخرفاتی است که با اره ی برش خود درست می کند.
نقدهای بسیار از زاویه دیدهای مختلفی به کتاب مسخ وارد شده است. ولی می توان گفت که کتاب مسخ در عین رمان گونه بودن، یک ماهین روانشناسانه نیز دارد که فضای قسمتی از جامعه کنونی را در قالب داستان به نمایش می گذارد. قسمتی که چندان خوش آیند نیست، این که انسانیت تا زمانی معنا پیدا کنند که برای هم نفعی داشته باشند و...
یکی از نظرات خوانندگان به شرح زیر است:
مسخ شاهکار کافکا هزارتوی در هم تنیده ایست از درام زندگی و مفهوم ناپیدای آن. آدمی در احاطهی بایدها و مقبولیتهای حاکم دچار تغییراتی بنیادین میشود. آنگونه که دیگر نه برای خود و نه برای جامعه پذیرفتنی نیست. ناهنجاری شکل میگیرد و اجتماع متنفر میشود و انسان مجازات. مسخ آینهای تمام قد در برابر تمدن بشر است.
صادق هدایت در تاریخ «۲۸ بهمن ۱۲۸۱» متولد شد. او نویسنده، مترجم و روشن فکر ایرانی بود. صادق هدایت را همراه محمد علی جمال زاده و بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند.
هدایت از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و نیز روشن فکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمان بوف کور او را، مشهورترین و درخشان ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته اند. هرچند آوازه هدایت در داستان نویسی است اما آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند و هومن یسن را بازنویسی کرده او همچنین آثار نویسندگانی مانند آنتون چخوف، فرانتس کافکا، آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده است.
از دیگر آثار صادق هدایت می توان به زنده به گور سگ ولگرد، نیرنگستان، سایه روشن . فواید گیاه خواری اشاره کرد.
نسخه ی الکترونیکی کتاب مسخ را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید وسپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب مسخ در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | پر |
نویسنده: | فرانتس کافکا |
مترجم: | صادق هدایت |
تعداد صفحه: | 104 |
موضوع: | رمان خارجی |
قالب: | الکترونیک |