کتاب نسیمی بر شاخه طوبی مجموعه ای از اشعار و سروده های غلامرضا روحی است. سروده های ایشان بیشتر در قالب مذهبی و در مدح و ثنای حضرت حق و ائمه اطهار است.
همیشه به شاعر اهلبیت علیهم السلام استاد سیدمحمدحسین شهریار علاقه خاصی داشتم و همواره آرزوی دیدارِ ایشان را در سر می پروراندم، مخصوصا در اواخر عمر بابرکتشان که گوشه ی عزلت اختیارکرده وبه شیوه ی شاعرانِ کهن درخلوتِ تنهایی شعر می سرودند ، بسیار دوست داشتم که ای کاش شرایطی پیش می آمد و می توانستم در حضور استاد شاگردی کنم و ضمنِ بهره مندی از فضیلت های اخلاقی ایشان، علوم و فنونِ شعری را نیز در پرتوِ گفتار و حرکات و سکناتِ شاعرانهی استاد فراگیرم.
اما این خواستِ من در حدّ یک آرزو بوده وهرگز به گمانم نمی رسید به دیدارِ استاد شهریار نایل گردم .
به خواست الهی این فرصتِ طلایی و زیبا در عالم رؤیا برایم فراهم گردید و درسالِ 1365 بصورتِ اتفّاقی ، در خواب دیدم که عده ای زیادی از مردم در سالنی جمع شده بودند و استاد شهریار در حال شعر خواندن برای مردم می باشند و بعد از آن استاد در بین جمعیت مرا صدا زد تا در پشت تریبون حضور پیدا کنم و از من خواستند شعرم را برای حاضرین بخوانم. با خویش اندیشیدم که اینجانب با این سواد کم که اهل شعر گفتن نیستم ، ولی استاد چندین بار تاکید کردند که باید شعرم را بخوانم.
با دلهره بسیار به پشت تریبون رفتم و استاد شهریار همان وقت برگه ای را به من دادند و گفتند آقای روحی این شعر را بخوان و من هم با تمام وجود آن شعر را جلوی مخاطبین قرائت کردم.
( البته آن شعر را هم یادم نمی آید چه بود و با چه مضمونی بود )
بعد از خواندن شعر، استاد شهریار با مهربانی و لبخند به من گفتند آقای روحی دستم مرا بگیر و در همان لحظه که دست نوازشگر استاد را گرفتم از خواب بیدار شدم.
از همان روز که این رویا را دیدم گویی واژه ها به ذهنم و قلبم هجوم آوردند و شدم عابر پسکوچه های شعر و شور و عاشقی. گویی با این رویای زیبا زبانم گشوده شد و اندیشه های شاعرگونهام مرا تا امروز همراهی کرده اند.
البته ادعای شاعری در دنیای بزرگ ادبیات ندارم، ولی اعتقاد دارم برای سرودن اشعار عرفانی و مذهبی حتما باید عنایت خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام مشمول حال شاعر شود تا بتواند قلم در دست بگیرد و برای حضرت حق و ائمه اطهار علیهم السلام شعر بگوید.
در پایان از همسر دلسوز و عزیزم و فرزندان مهربانم تشکر می کنم که مرا در این راه یاری نمودند و با همراهی آنان بود که این دفتر اشعار با همکاری مدیر انتشارات کتابداران آقای میرزایی تنظیم و چاپ گردید.
شاعر؛ غلامرضا روحی
تابستان 1401- مشهد مقدس
سالها بر سرعت دنیا تماشا میکنم
خویشتن را از بساط عشق مداوا میکنم
در طریق عاشقی افتاده ام در دام تو
در لوای دوستی با خلق غوغا میکنم
از سکوت خود گرفتم بهترین سرمشق را
حاجت روزانه را با عشق حاشا میکنم
از نظر افتاده است دریای بی پایانِ دوست
دوستی را با ولای نور افشا می کنم
روزگارم شد سیه چون مهر تو رفت از دلم
آسمانِ قلب را با کینه احیا میکنم
مهربانی رفت ز دست برگو چه مانده در دلم
با سیه روئی ببین خود را چه رسوا میکنم
در غبار هر گناه پنهان شدم ای مهربان
خویش را در سایۀ وحشت هم آوا میکنم
ای طلوع صبح دم بر من نظر کن تا ابد
بهر معراجِ رخُت این اشک سودا میکنم
آنکه با مهر تو آویخت هیچ نخواهد از جهان
من که بی نور توأم این گونه غوغا میکنم
آسمان را داده حیرت صورت رعنای تو
گر کنی بر من نظر این دیده دریا میکنم
نظر دیگران //= $contentName ?>
همینکه یه محتوای اینجوری که زحمت کشیده شده براش رو, رایگان گذاشتید لایق5ستاره اس....