کتاب «گلِ پیچک ریحانه» به قلم مریم عاطفی، از سوی انتشارات بیستوهفت بعثت منتشر شده است که زندگینامه شهید غلامعلی پیچک را روایت میکند.
داستان کتاب «گلِ پیچک ریحانه»، درباره ریحانه کوچولویی است که گلهای پیچک خانهشان رو به خرابی است، به همین علت با مادرش در اینترنت درباره پیچک جستوجو میکنند که به شهید غلامعلی پیچک برمیخورند و داستان زندگی شهید پیچک را با هم میخوانند و در آخر تصمیم میگیرند که سر مزار شهید پیچک بروند.
هوا بسیار سرد و بارانی بود. عملیات تمام شده بود. یکی از فرماندهها توی پادگان کنار بخاری نشسته بود و استراحت میکرد. یک دفعه پیچک وارد اتاق شد. رو کرد به آن فرمانده و گفت: بلند شو بریم ببینیم حال رزمندهها چطوره!
نمیشه اونا تو هوای سرد زیر بارون باشن، اون وقت ما اینجا کنار بخاری نشسته باشیم.