کتاب تقدیر بیتقصیر من، نوشتهی یگانه رحمت نژاد، توسط انتشارات کتابدران - مشهد منتشر گردیده است که در آن قصهی زندگی دختری به نام آلن آراد را تعریف میکند که در کنار خانواده خود زندگی آرام و بیدردسری دارد اما دل باختن به عشقی ممنوعه و برملا شدن رازهای گذشته زندگی او را تغییر میدهد.
علاقهمندان به رمانهای عاشقانه و خانوادگی از مطالعه کتاب تقدیر بیتقصیر من لذت خواهند برد.
مانلی کنار باغچه نشسته بود و به آسمان نگاه میکرد، رو به روی مانلی کنار باغچه نشستم و گفتم:
من: مانلی یادت میاد زمانی که فهمیدی من خواهرت نیستم چه قدر گریه کردی؟
مانلی: آره یادم هست.من: یادت میاد گفتم که اگه هر کجای دنیا هم که باشم و هر طوری که زندگی کنم باز خواهرت هستم؟
مانلی: آره یادم هست.من: پس چی باعث شد که آنقدر بین من و تو فاصله باشه؟ چی باعث شد که دیگه ما باهم صحبت نکنیم؟ چرا از گذشتهای که با رضا داشتی به من چیزی نمیگی؟
مانلی به من نگاه کرد و گفت:مانلی: اگر بخوای تعریف میکنم ولی خیلی طولانی هست.
من: معلومه که میخوام، اگه حرف زدن باعث میشه حالت خوب بشه، من با جون و دل گوش میکنم.مانلی سرش رو پایین انداخت و گفت:
مانلی: میدونم که خیلی از حرفهایی که میخوام بگم رو قبلا مامان برای تو تعریف کرده ولی میخوام این دفعه خودم با تمام جزئیات تعریف میکنم. همه چیز از دوستی من و رضوان [خواهر رضا] شروع شد، رضوان یکی از هم کلاسیهای من بود که تازه به محلهی ما آمده بودند، یک خانواده چهار نفره و ساده که به خاطر دوستی من و رضوان رابطهی خوبی با خانوادهی من داشتند. من و رضوان همیشه با هم بودیم و اکثر وقتها رضوان خانهی ما بود، با هم بیرون میرفتیم، کتابهای هم رو قرض میگرفتیم و با هم درس میخواندیم. برادر رضوان همیشه بعد از مدرسه دنبال من و رضوان میآمد، رضا یک پسر معمولی بود نه زیاد خوشگل و نه زشت، در کل آدم خوبی بود ولی به چشم من فوق العاده بود، غیرتی شدنهاش، مهربانیهاش، خوش برخورد بودنش، همه و همه باعث شده بود تا من جذب رضا بشم، اوایل سعی کردم این حس رو نادیده بگیرم ولی نشد، من هر روز بیشتر از روز قبل عاشق رضا میشدم. حسابی گیج بودم قلبم رضا رو میخواست اما عقلم میگفت نباید به اعتماد مامان و بابا خیانت کنم. چارهای نداشتم جزء اینکه همه چیز رو برای مامان تعریف کنم، مامان مثل همیشه با مهربانی با من برخورد کرد و گفت نباید قبل از فهمیدن احساس رضا به خودم به اون دلبسته بشم.
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی عالی و پر از اتفاق های پرچالش بود...