گوژپشت نتردام داستان عشق نافرجام مردی گوژپشتی است که ناقوس زن کلیساست و دلباختۀ زن کولی زیبایی می شود که عاشق شخص دیگری است. داستان کتاب در پاریس و طی قرن پانزدهم میلادی رخ میدهد. این رمان نه تنها در فضای خود بلکه در شخصیتهایش نیز یک عنصر معنوی را منتقل می کند. در این رمان کشیشی وجود دارد که راه معنوی خود را گم کرده است.؛ مردی وجود دارد که از نظر جسمی بد شکل است که از او دوری میکنند و باید نه در دنیای مادی بلکه در اعماق درون خود آرامش پیدا کند؛ و زنی زیبا وجود دارد که بیگناهی را به تصویر می کشد و به دنبال شکل معنوی عشق می گردد. کلود فرولو، معاون اسقف کلیسای نتردام پاریس در نهان عاشق اسمرالدا میشود. او تلاش میکند با کمک «کازیمودو» ناقوسزن گوژپشت و بدشکل نوتردام، اسمرالدا را برباید ولی با دخالت کاپیتان فوبوس دوشاتوپر ناکام میماند و «کازیمودو» دستگیر میشود. «کازیمودو» را درمیدان اعدام با شلاق مجازات میکنند و تنها «اسمِرالدا» که قلبی مهربان دارد به او
کمک میکند و جرعهای آب به او میدهد. همانجا «کازیمودو» دلباختۀ «اسمِرالدا» می شود و تصمیم می گیرد زندگی اش را وقف دختر کند.
ویکتور هوگو نویسنده کتاب گوژپشت نتردام یکی از شاعران، داستاننویسان و نمایشنامه نویسان بزرگ، پیرو سبک رومانتیسم فرانسوی میباشد. هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی دارای شهرت جهانی است. آثار وی به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره نموده و بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه میباشد.
از برجستهترین آثار او «بینوایان»، «گوژپشت نوتردام» و «مردی که میخندد» است
(جواری و همکار، 1389). در کتاب «ویکتور هوگو در محکمه تاریخ» اثر هنری گیمن، از ویکتور هوگو به زیبایی و صراحت و حقیقت سخن میگوید و دوران زندگی او را به تصویر میکشد. رمان گوژپشت نوتردام، در سال1831 میلادی انتشار یافت (هوگو، 1802- 1885).
این کتاب یکی از آثار برجسته جهان است. این اثر را میتوان یکی از عوامل تاثیرگذار
در انقلاب فرانسه دانست. معمولا آثاری که ویکتور هوگو به رشتهی تحریر درآورده، نشآت گرفته از دوران زندگی خودش است؛ کتاب گوژپشت نوتردام هم به گونهای تحریر شده که به وفور این احساس و شرایط زندگی ویکتور هوگو را بازتاب میکند. در مجموع کتاب گوژپشت نوتردام، روحیههای مختلفی را در شخصیتها متصور میشود که به زیبایی رمان میافزاید.
قسمتی از داستان: در این هنگام کازیمودو که فوقالعاده خشمگین به نظر میرسید، ناگهان چندین قدم عقبتر رفت و با شتاب جلو آمد و او را از فراز بام به پایین پرتاب کرد! کشیش فریادی کشید و از نرده افتاد، و اتفاقا دستش به ناودان سنگی گیرکرده و محکم به آن چسبید و میخواست مجدداً فریادی از درون سینه بیرون آورد که کازیمودو را با حالتی مخوف و انتقام آمیز بالای سرخود دید. دیگر هیچ نگفت و ساکت و آرام همان جا ماند. پیوسته میکوشید که تعادل خود را نگه داشته و از سقوط خویش جلوگیری کند. محکم خود را به ناودان چسبانیده بود، ولی تلاشهایش به هدر میرفت، زیرا در ناودان شکافهایی که جایگاه گرفتن دست باشد وجود نداشت. هرلحظه که پایین را مینگریست وحشت میکرد. از فراز ناودان تا روی سنگفرش دویست قدم فاصله بود ... .
کتاب گوژپشت نتردام در نشر دیجیتال موج کتاب صوتی شده است این کتاب را باصدای مسیحا شهیدی می شنوید البته شایان ذکر است این کتاب صوتی خلاصه کتاب گوژپشت نتردام است که تقدیمتان می شود.