ژالهنوش پریکوچولوی سربههوا و بازیگوشی است، اندازهی یک خرگوش. هیچکس از پدر و مادرش خبر ندارد و جیرجیرکی مهربان به اسم جیرجیرانی او را بزرگ کرده است. ژالهنوش روز تولد هفتسالگیاش با وجود مخالفتهای پریِ سرنگهبان از آقای موشِ کور یک چوب زالزالک جادویی میگیرد و بعد از آن، دردسر پشتِ دردسر! جیرجیرانی این حرفها را قبول ندارد که ژالهنوش پریِ نگهبان خوبی نیست و همهاش شیطنت میکند. برای همین هرجا که مینشیند از دخترخواندهاش تعریف میکند. ولی پریها بدجوری دنبال ادبکردن ژالهنوش هستند. لاکپشتهای لاکجُلبکی و بچهقورباغهها دلشان برای ژالهنوش ضعف میرود، اما خانم هندونهچی با چوب دنبالش کرده و پریهای آتشنشان سروصدایشان درآمده است. معلوم نیست حق با چهکسی است، اما انگار راستی راستی کار دارد به جاهای باریک میکشد و رئیسِ پریها، آقاپریِ سبیلطلایی، باید وارد ماجرا شود.