امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
42,000
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
122,000
30%
85,400
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب میراث گنهکاران

میراث گنهکاران رمانی تخیلی که ماجراهای سال 1500 را روایت می‌کند جنگ جهانی آخر زمان در حال رخ دادن است.  تکونولوژی به نهایت رسیده و پس از آن دوباره افول بشر به سمت دوران گذشته، رواج علوم غریبه ، برادرکشی ، مسلمان کشی، سختی، ترس و استرس، گروه‌های مبارزات مخفی، جوانی که از یک مکانیک ساده تبدیل به کاوه قیام آخرزمان می‌شود. اینها همه ماجرای جذاب و خواندنی در کتاب میراث گنهکاران را رقم می‌زند.

گزیده کتاب میراث گنهکاران

کسی در گوشم نجوا می‌کند: «او می‌خواهد مانع ما شود. می‌خواهد جلوی نفوذ ما را به شهر بگیرد. باید کشته شود. ما باید او را بکشیم. آنجا نشسته‌است، بین سنگ‌ها. تمام‌مدت همان‌جا نشسته‌است. قطعهٔ ما همراهش است. باید آن قطعه را پس بگیریم.»
داد زدم و چشمانم را باز کردم. وقتی یک صورت را بالای سرم دیدم، باز هم خواستم داد بزنم، اما فقط چند لحظه طول کشید تا فهمیدم مادرم است. نفس‌نفس‌زنان به اطراف نگاه کردم. روی تُشَکم، کنج اتاق خودم بودم. مادرم با اخم به من نگاه کرد. آب‌دهانم را قورت دادم و گفتم: «چی شده؟»
اومدن دنبال بابات، سریع رفت بیرون. برو دنبالش ببین چی شده.
بلند شدم و بعد از چند بار تلوتلو خوردن، به خودم آمدم. از پله‌ها پایین رفتم و وارد حیاط شدم. در هنوز باز بود. از خانه بیرون رفتم و در را بستم. چند نفر دیگر هم در کوچه بودند. حرفی نمی‌زدند، لابد از رفتار پدرم متوجه شده بودند اتفاقی افتاده‌است.
در آن کوچه‌های تنگ و پرپیچ‌وخم راه افتادم. هوا گرگ‌ومیش بود. خانه‌های اطرافم را که اغلب از جنس آجر سوخته و قطعات ماشین بودند، شبح‌وار می‌دیدم. نمی‌دانستم باید به عمارت کیان‌ها بروم یا کارگاه حاج‌اکبر. سر و صدایی شنیدم و به انتهای کوچه رفتم. مردم بیشتری را دیدم که به‌سمت خیابان بالا می‌رفتند. چشمم به چند نفر از قشونی‌ها افتاد که با زره و اسلحه و آن هیکل‌های عریض و طویلشان، به مردم دستور می‌دادند به خانه‌هایشان برگردند. سر و صدا را دنبال کردم 

صفحات کتاب :
304
کنگره :
‫‭PIR۸۳۳۵
دیویی :
8فا3/62
کتابشناسی ملی :
۸۷۲۱۶۰۷
شابک :
9786227808292
سال نشر :
1400

کتاب های مشابه میراث گناهکاران