این کتاب از سه جستار مستقل اما با یک موضوع محوری تشکیل شده و پیام همه آنها این است: هنوز که هنوز است جهان سرشار از تبعیضها، غرضورزیها و قضاوتهای ناعادلانه است.
جستار اول به نام «معنای مردن چیست؟» درباره زنی است که فرزندش دچار مرگ مغزی شده و باید کلیه دستگاههای پزشکی از بدنش جدا شوند. اما او مرگ دخترش را باور ندارد چرا که هنوز علائم حیاتی عجیبی در او مشاهده میشود.
جستار دوم به نام «چگونه زنی جوان هویت خود را گم کرد؟» درباره دختر جوانی به نام هانا است که به اختلال روانی گسست مبتلا شده و همین اختلال باعث میشود تا او هویت خود را فراموش کند و برای مدتی گم شود و اطرافیانش چند وقت در پی یافتن او باشند.
جستار سوم به نام «چگونه آلبرت وودفاکس از انفرادی جان سالم به در برد؟» سرگذشت مردی را روایت میکند که به دلیل دزدی و عضویت در یکی از گروههای تبهکار با اهداف نژادپرستانه، بازداشت و به حبس ابد محکوم میشود. او مدتی که زندان است به مطالعات گستردهای میپردازد و از نظر اعتقادی و شخصیتی بسیار متحول میشود و شخصیت جدیدی پیدا میکند.