کتاب روزهای خرمشهر اثر مرتضی سرهنگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. «خرمشهر یک شهر بندری است. خرمشهر، یکی از قشنگ ترین شهرهای بندری کشور ما است. این شهر چند اسکله ی بزرگ و پر جنب و جوش دارد.
هر روز صدای سوت کشتی های بزرگ و کوچک که در اسکله پلهو می گیرند، شنیده می شود. پرچم های رنگارنگ این کشتی ها با وزش باد تکان می خورد. پرندگان آبی روی بلندترین دکل ها بازیگوشی می کنند.
باغ های پرگل و نخلستان های پر از خرما، از منظره های دیدنی خرمشهر است. خرمشهر یکی از زیباترین شهرهای جنوبی کشور ما است.
سال ها پیش، وقتی ارتش متجاوز عراق به خاک میهن مقدس ما حمله کرد، خرمشهر از اولین شهرهایی بود که به محاصره ی عراقی ها در آمد. مردم خرمشهر برای دفاع از شهر آماده شدند. آنان با دست خالی و کم ترین سلاح در برابر دشمن مقاومت کردند.
خیابان ها، کوچه ها، پس کوچه ها، خانه ها، مدرسه ها و کارخانه ها و همه جا سنگر مردم شد. عراقی ها با توپ و تانک به طرف شهر هجوم آوردند. هواپیماها و هلیکوپترهای عراقی آسمان آبی خرمشهر را سیاه کردند. صدای انفجار بمب ها و خمپاره ها لحظه ای قطعه نمی شد.
کشتی ها در آتش می سوختند. مرغ های آبی، با پر و بال خونی، روی موج های کارون و اروند رود افتادند و نخلستان ها و باغ ها سرسبزی خود را به سرخی و سیاهی آتش و دود دادند. عراقی ها پل بزرگ شهر را منفجر کردند و به طرف مرکز شهر هجوم آوردند.
مردم و نظامیان خرمشهری سی و چهار شبانه روز در مقابل حمله های شدید عراقی ها مقاومت کردند. مهمات و اسلحه کم بود و نیروی کمکی هم دیر رسید. عراقی ها با فشار زیاد وارد خرمشهر شدند. این بندر زیبا اشغال شد. مردم، شهر سوخته و مجروح را با غم و اندوه بسیار ترک کردند. شهر تنها ماند؛ تنهای تنها.
تانک های عراقی وارد کوچه ها و خیابان ها شدند. راه ورود نیروهای ایرانی به شهر بسته شد. سربازان و افسران عراقی به داخل شهر آمدند. آن ها خانه ها، مدرسه ها، کارخانه ها، مغازه ها، مسجدها، و بیمارستان های خرمشهر را ویران کردند. آن ها اموال مردم را غارت کردند».
سربازان و افسران عراقی به داخل شهر آمدند. آنها خانهها، مدرسهها، کارخانهها، مسجدها و بیمارستانهای خرمشهر را ویران کردند. آنها اموال مردم را غارت کردند.
عراقیها برای به دست آوردن اموال بیشتر حتی همدیگر را میکشتند. عراقیها، در همان روزهای اول اشغال خرمشهر، روی دیوارهای خرمشهر نوشتند: «ما آمدهایم که بمانیم.»
عراقیها میخواستند خرمشهر را از ایران جدا کنند. رزمندگان ایرانی لحظهای عراقیها را آرام نگذاشتند. آنها در هر فرصتی به داخل شهر نفوذ میکردند و عدهای از عراقیها را به هلاکت میرساندند.